اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

پروتکلهای یهود

پروتکل شماره 3

- می ‏خواهم اعلام کنم که تا رسیدن به هدفهایمان فاصله چندانی نداریم اگر چند قدمی را که در پیش داریم طی کنیم، سَر و دُم ماری که سمبل قوم ماست به هم وصل خواهد شد و حلقه‏ای کامل بوجود می ‏آید. معنای کامل شدن حلقه آنست که تمام کشورهای اروپائی درون این حلقه محصور خواهند شد و تحت نفوذمان قرار خواهند گرفت.

- موازین قانونی کشورهای جهان بزودی درهم خواهند شکست. زیرا ما از همان آغاز تأسیس آنها را با نوعی عدم تعادل ایجاد کرده‏ایم و به سبب همین عدم تعادل شروع به نوسان می  ‏کنند و سرانجام محوری را که به دورش می ‏چرخند فرسوده می ‏سازند. غیریهودیان می ‏پندارند که معیارهای قانونیشان از تعادل و ثبوتی همیشگی برخوردار است، اما نمی ‏دانند که روزی با عدم تعادل موازین قانونی خود مواجه می ‏شوند. در اینگونه جوامع، رهبر، چون، محوری است که بوسیله در باریان احاطه شده و درباریان آنقدر بر او می ‏شورند تا سرانجام او را از پای درآورند. به عبارت دیگر، رهبر از مردمی که مایه قدرتش هستند، فاصله می ‏گیرد و نمی ‏تواند با آنهائی که به دنبال کسب قدرت هستند، مقابله کند و نتیجتاً مغلوب می ‏شود. البته این ما هستیم که میان رهبر و توده مردم شکاف عمیقی ایجاد کرده‏ ایم و قدرت را از هر دو سلب نموده و هر دو را چون کور و عصا از هم جدا ساخته ‏ایم.

- برای آنکه قدرت طلبان جهان، پس از دست‏یابی به قدرت نتوانند از آن به نحو مطلوبی استفاده کنند، ما از پیش تدابیر ویژه ‏ای اندیشیده ‏ایم. نخست آنکه تمایلات قدرت طلبان را از آزادی خواهی، معطوف و متوجه استقلال طلبی می ‏کنیم. دوم آنکه احزاب گوناگون بوجود می ‏آوریم و آنها را رودرروی هم قرار میدهیم. سوم آنکه از بوجود آمدن قدرتهای بزرگ جلوگیری می ‏کنیم و وضعی پیش می ‏آوریم که دست‏یابی به قدرت برای هر کسی هدف بشود. سرانجام دولتها را به صورت صحنه مبارزات گلادیاتوری در می ‏آوریم تا ستیزه و جدال بر سر مسائل مبهم و پیچیده همچنان ادامه یابد و بی ‏نظمی و گسیختگی همه جهان را فرا گیرد.

- سخنان بیهوده، پوچ، پوشالی و بی ‏پایان به صورت نطق، مباحثه و گفتگو وقت دیوانیان و مجلس نشینان و هیأت مدیره‏ها را ضایع کرده است. روزنامه نگاران خیلی بی ‏پروا به پروپای مقامات اجرائی دولتها پیچیده‏اند. مؤسسات و سازمانها، تیزی دشنه سوء استفاده از قدرت را روی گردن خویش احساس می ‏کنند. به زودی همه چیز در اثر یورش دیوانه ‏وار توده ‏ها منفجر و به آسمان پرتاب خواهد شد.

فقر اسلحه ماست

- زنجیری که انسانها را به دام و تله فقر می ‏بندد، به مراتب محکمتر از زنجیر بردگی است. به بیان دیگر، از زیر یوغ بردگی می ‏توان بخوبی آزاد شد ولی رهائی از زیر یوغ بینوائی و فقر بسیار دشوار است. ما در قانون اساسی خود، حق رفاه مادی توده ‏ها را به صورتی خیالی اما نه به گونه‏ای واقعی گنجانیده ‏ایم و هرگز هم به این حق جامه عمل نمی ‏پوشانیم. اگر قرار شود که هر فرد حق گفتن هر حرفی را داشته باشد، اگر قرار شود که هر روزنامه نویسی حق نوشتن هر مطلبی را اعم از خوب و بد پیدا کند، اگر هر کارگر زحمتکش و پرولتری، که دست تقدیر او را به کار وابسته کرده است، از لحاظ اقتصادی خود کفا باشد و نیز اگر بداند که قانون اساسی منافعش را تضمین نمی ‏کند، فردا برای انتخاب نمایندگان بپای صندوق رأی نمی ‏رود و به نمایندگان که در واقع عوامل دست نشانده ما هستند، رأی نمی ‏دهد. برای آنکه چنین وضعی پیش نیاید، بسیاری از اصولی که رفاه اقتصادی او را تضمین می ‏کنند از متن قانون حذف می ‏کنیم و در عوض فقط به او حق اعتصاب اعطاء می ‏کنیم تا از این طریق وابستگی ‏اش به رفقای هم مسلکش و نیز شرایطی که کارفرمایش بر او تحمیل می ‏کند، بیشتر شود.

ما از کمونیسم پشتیبانی می ‏کنیم

- نابودی اریستوکراسی بنابه راهنمائی ما و بوسیله عوامل‏مان صورت گرفت. ولی با نابودی اریستوکراسی داستان پایان نیافت و این بار پول پرستان به شیوه دیگر دام خود را بر سر راه مردم پهن کردند و همانطور که امروز می ‏بینیم پول پرستان یوغ استثمار خود را برگردن کارگران نهاده‏اند و آنها را شدیداً به اسارت گرفته‏اند.

- ما بر روی صحنه نقش حامی کارگر را بازی می ‏کنیم و بدینسان زیر شعار همکاری، برابری و تحت شعار «اشتراک مساعی جهانی» و نیز مطابق اصول فراماسونری (1) خویش، کارگران را به صف نیروهای جنگجوی خویش یعنی سوسیالیزم، انارشیسم و کمونیزم می ‏کشانیم.

اریستوکراسی از حمایت قانون برخوردار بود و از کار و دسترنج زحمتکشان ارتزاق می ‏کرد. به همین لحاظ بخاطر حفظ منافعش، همواره به تغذیه و سلامت کارگران توجه خاص داشت و می ‏خواست که کارگر، سالم و نیرومند باشد تا بهتر و بیشتر از او بهره ‏کشی کند. اما موضع ما درست مخالف این نظریه است. ما به مرگ و میر و کشتار غیر یهودیان فکر می ‏کنیم. به عبارت دیگر، قدرت ما، در گروکاهش مستمر مواد غذائی وضعف جسمی کارگر می ‏باشد. زیرا از این طریق می ‏توانیم کارگر را به اسارت خود درآوریم تا او را در اختیار داشته باشیم و نتواند علیه خواستهای ما اقدام بکند. تسلطی که از طریق ایجاد گرسنگی بر کارگران به دست می ‏آید، به مراتب مطمئن ‏تر از تسلطی است که اریستوکراسی به مدد قانون و شاه کسب کرده بود.

- در میان توده مردم حسد، نفرت و زیاده‏ خواهی ایجاد می ‏کنیم تا از خشم مردم استفاده کرده و همه موانعی را که بر سر راهمان قرار دارند با دستهای آنها ریشه ‏کن سازیم.

- هنگامی که زمان موعود فرا رسید و منجی عالم بشریت بر اریکه سلطنت جلوس کرد و تاج شاهی بر سر نهاد، با دستهای توده مردم همه موانعی را که بر سر راه حکومت جهانگیرش قرار دارند، برمی ‏داریم.

- غیریهودیان عادت به فکر کردن را از دست داده ‏اند مگر آنکه متخصصان ما به آنها آگاهی بدهند. بنابراین آنها قدرت تشخیص و درک برنامه‏هائی که ما برای رسیدن به حکومت جهانی در پیش داریم، ندارند. لذا برماست که در مدارس دولتی، اطلاعات و دانشهای پایه‏ای چون تشریح خصوصیات روحی (روانشناسی) و حیات اجتماعی (جامعه شناسی) به آنان بیاموزیم و به مدد اینگونه اطلاعات به آنها بقبولانیم که افراد از لحاظ قابلیت‏ها و استعدادها یکسان نیستند و از لحاظ سلیقه ‏ها و هدفهای زندگی با هم اختلاف دارند. پذیرفتن اصل اختلافات فردی، تقسیم کار را به تناسب استعدادها ایجاب می ‏کند و وقتی که انسانها بر حسب اصل تقسیم کار طبقه ‏بندی شدند، خود به خود جامعه طبقاتی بوجود می ‏آید و بدینسان افراد می ‏پذیرند که همه طبقات در برابر قانون یکسان نیستند. پس از اینکه چنین اطلاعاتی به خورد آنها دادیم با رغبت تسلیم ما می ‏شوند و هر نوع شغلی را که به آنها دهیم قبول می ‏کنند. از سوی دیگر، چنین نظام تربیتی ‏ای انسانها را وامی ‏دارد که هر نوع نوشته‏ای را و یا هر سخنی را کورکورانه و بدون چون و چرا بپذیرند. همچنین به سبب درک ضعیفشان از امور، می ‏توان نفرت آنها را در هر شرایطی و هر موقع که لازم باشد برانگیخت.

یهودیان سالم خواهند ماند

- وجود بحران اقتصادی نفرت غیریهودیان را افزایش می ‏دهد و صنعت را دچار رکود می ‏سازد. در این هنگام ما می ‏توانیم به مدد عملیات مخفیانه و نیز بیاری طلا که قبلاً آنرا به دست آورده ‏ایم، آتش بحران اقتصادی را شعله ‏ورتر سازیم و کارگران را در سراسر اروپا به خیابانها بریزیم. توده مردم به سبب ناآگاهی ‏هایشان و نیز به سبب وجود بذر حسدی که ما در همان آغاز کودکی در ذهنشان کاشته ‏ایم، آماده می ‏گردند که خود کارفرمایانرا بریزند و اموال آنها را به غارت ببرند. ما در این میان سالم خواهیم ماند و اموالمان به یغما نخواهد رفت زیرا از زمان شروع حادثه بخوبی آگاهیم و می ‏توانیم به موقع برای حفظ خویش تدابیری بیندیشیم.

- نشان دادیم که چگونه باگذشت زمان، غیریهودیان تسلیم حکومت ما خواهند شد زیرا بخوبی می ‏دانیم که چه موقع باید آزادی و آزادی خواهی را از تمام مؤسسات ریشه ‏کن سازیم.

- هنگامی که توده‏های مردم می ‏بینند که تمام امتیازها زیر عنوان آزادی به آنها اعطاء می ‏شود، تصور می ‏کنند که می ‏توانند رهبری جهان را به دست گیرند. ولی به زودی خود را به راهنمائی ما نیازمند می ‏بینند و دو دستی قدرت را در اختیار ما می ‏گذارند و رهبری تام ‏الاختیار امور را به دست ما می ‏سپارند. اگر انقلاب فرانسه را به یاد آوریم، در می ‏یابیم که عنوان و لقب کبیر را ما به آن دادیم، مقدمات آنرا ما فراهم کردیم و خلاصه آنکه طراحی آنرا ما به عهده گرفتیم.

- از دیرباز تاکنون ما بشر را از قیدو بندهای فراوانی رهائی بخشیده ‏ایم و در آینده نیز او را راهنما خواهیم شد تا سرانجام در برابر پادشاهی که خون قوم بنی ‏اسرائیل در رگهایش جریان دارد، سرتعظیم فرود آورده و به حکومتی که ما برای جهان تدارک می ‏بینیم، تسلیم شود.

- در حال حاضر ما یک نیروی بین ‏المللی شکست ناپذیریم که از یک طرف مورد حمله قرار می ‏گیریم و از طرف دیگر حمایت می ‏شویم. از ویژگیها و رذالتهای مردم غیریهود، آنست که از زورگو اطاعت می ‏کنند و نسبت به مردم ضعیف فوق ‏العاده بدون ترحم هستند. از سوئی تحمل تضادها و برخورد عقاید را ندارند و از سوی دیگر، حاضر می ‏شوند که زیر فشار و خشونت رژیمهای مستبد جان بدهند ولب به شکوه نگشایند. وجود چنین خصلتهائی در مردم غیریهودی، مستقل بودنمان را مشخص می ‏کند. مردم غیریهودی از همه دیکتاتورهای زمانه ستم فراوان کشیده ‏اند ولی در عوض فقط بیست تن از این دیکتاتورها را سربریده ‏اند.

- به راستی مردم عامی پدیده ‏های فوق ‏الذکر را چگونه تعبیر می ‏کنند و نظر آنها در باره وقوع چنین پدیده ‏هائی که ظاهراً ارتباط چندانی با هم ندارند چیست؟ تعبیر اینگونه پدیده اینست که دیکتاتورها از طریق عواملشان زیرگوش توده مردم، برابری، و تأمین رفاه همگان را زمزمه می ‏کنند ولی به مردم نمی ‏گویند، که وحدت تنها در سایه حکمروایی یهود ممکن و میسر است. و در نتیجه امر به مردم مشتبه شده، درستکار محکوم و خیانتکار تبرئه می ‏شود و این وضع همچنان ادامه می ‏یابد تا آنجا که خدا بخواهد. به راستی ما باید شکرگزار و راضی از اوضاع باشیم زیرا مردم هر گونه نظمی را به بی ‏نظمی مبدل می ‏کنند که نتیجه این اوضاع به سود ما است.

- کلمه آزادی، جوامع انسانی را به جنگ علیه هرگونه زور و قدرتی برمی ‏انگیزد. حتی علیه خداوند و قوانین طبیعت. لذا زمانی که ما به سلطنت رسیدیم، باید واژه آزادی را از قاموس و فرهنگ زندگی حذف کنیم. زیرا این واژه توده‏های مردم را به جانورانی خونخوار مبدل می ‏کند. این جانوران خونخوار وقتی که شکم هایشان از خون و خونابه سیر و سیراب شد، به خوابی عمیق فرومی ‏روند و از همه چیز بی ‏خبر می ‏شوند. در این حالت به خوبی می ‏توان آنها را به زیر زنجیر کشید زیرا اگر خون نیاشامند، نخواهند خوابید و کشمکش همچنان ادامه می ‏یابد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد