- می خواهم اعلام کنم که تا رسیدن به هدفهایمان فاصله چندانی نداریم اگر چند قدمی را که در پیش داریم طی کنیم، سَر و دُم ماری که سمبل قوم ماست به هم وصل خواهد شد و حلقهای کامل بوجود می آید. معنای کامل شدن حلقه آنست که تمام کشورهای اروپائی درون این حلقه محصور خواهند شد و تحت نفوذمان قرار خواهند گرفت.
- موازین قانونی کشورهای جهان بزودی درهم خواهند شکست. زیرا ما از همان آغاز تأسیس آنها را با نوعی عدم تعادل ایجاد کردهایم و به سبب همین عدم تعادل شروع به نوسان می کنند و سرانجام محوری را که به دورش می چرخند فرسوده می سازند. غیریهودیان می پندارند که معیارهای قانونیشان از تعادل و ثبوتی همیشگی برخوردار است، اما نمی دانند که روزی با عدم تعادل موازین قانونی خود مواجه می شوند. در اینگونه جوامع، رهبر، چون، محوری است که بوسیله در باریان احاطه شده و درباریان آنقدر بر او می شورند تا سرانجام او را از پای درآورند. به عبارت دیگر، رهبر از مردمی که مایه قدرتش هستند، فاصله می گیرد و نمی تواند با آنهائی که به دنبال کسب قدرت هستند، مقابله کند و نتیجتاً مغلوب می شود. البته این ما هستیم که میان رهبر و توده مردم شکاف عمیقی ایجاد کرده ایم و قدرت را از هر دو سلب نموده و هر دو را چون کور و عصا از هم جدا ساخته ایم.
- برای آنکه قدرت طلبان جهان، پس از دستیابی به قدرت نتوانند از آن به نحو مطلوبی استفاده کنند، ما از پیش تدابیر ویژه ای اندیشیده ایم. نخست آنکه تمایلات قدرت طلبان را از آزادی خواهی، معطوف و متوجه استقلال طلبی می کنیم. دوم آنکه احزاب گوناگون بوجود می آوریم و آنها را رودرروی هم قرار میدهیم. سوم آنکه از بوجود آمدن قدرتهای بزرگ جلوگیری می کنیم و وضعی پیش می آوریم که دستیابی به قدرت برای هر کسی هدف بشود. سرانجام دولتها را به صورت صحنه مبارزات گلادیاتوری در می آوریم تا ستیزه و جدال بر سر مسائل مبهم و پیچیده همچنان ادامه یابد و بی نظمی و گسیختگی همه جهان را فرا گیرد.
- سخنان بیهوده، پوچ، پوشالی و بی پایان به صورت نطق، مباحثه و گفتگو وقت دیوانیان و مجلس نشینان و هیأت مدیرهها را ضایع کرده است. روزنامه نگاران خیلی بی پروا به پروپای مقامات اجرائی دولتها پیچیدهاند. مؤسسات و سازمانها، تیزی دشنه سوء استفاده از قدرت را روی گردن خویش احساس می کنند. به زودی همه چیز در اثر یورش دیوانه وار توده ها منفجر و به آسمان پرتاب خواهد شد.
فقر اسلحه ماست
- زنجیری که انسانها را به دام و تله فقر می بندد، به مراتب محکمتر از زنجیر بردگی است. به بیان دیگر، از زیر یوغ بردگی می توان بخوبی آزاد شد ولی رهائی از زیر یوغ بینوائی و فقر بسیار دشوار است. ما در قانون اساسی خود، حق رفاه مادی توده ها را به صورتی خیالی اما نه به گونهای واقعی گنجانیده ایم و هرگز هم به این حق جامه عمل نمی پوشانیم. اگر قرار شود که هر فرد حق گفتن هر حرفی را داشته باشد، اگر قرار شود که هر روزنامه نویسی حق نوشتن هر مطلبی را اعم از خوب و بد پیدا کند، اگر هر کارگر زحمتکش و پرولتری، که دست تقدیر او را به کار وابسته کرده است، از لحاظ اقتصادی خود کفا باشد و نیز اگر بداند که قانون اساسی منافعش را تضمین نمی کند، فردا برای انتخاب نمایندگان بپای صندوق رأی نمی رود و به نمایندگان که در واقع عوامل دست نشانده ما هستند، رأی نمی دهد. برای آنکه چنین وضعی پیش نیاید، بسیاری از اصولی که رفاه اقتصادی او را تضمین می کنند از متن قانون حذف می کنیم و در عوض فقط به او حق اعتصاب اعطاء می کنیم تا از این طریق وابستگی اش به رفقای هم مسلکش و نیز شرایطی که کارفرمایش بر او تحمیل می کند، بیشتر شود.
ما از کمونیسم پشتیبانی می کنیم
- نابودی اریستوکراسی بنابه راهنمائی ما و بوسیله عواملمان صورت گرفت. ولی با نابودی اریستوکراسی داستان پایان نیافت و این بار پول پرستان به شیوه دیگر دام خود را بر سر راه مردم پهن کردند و همانطور که امروز می بینیم پول پرستان یوغ استثمار خود را برگردن کارگران نهادهاند و آنها را شدیداً به اسارت گرفتهاند.
- ما بر روی صحنه نقش حامی کارگر را بازی می کنیم و بدینسان زیر شعار همکاری، برابری و تحت شعار «اشتراک مساعی جهانی» و نیز مطابق اصول فراماسونری (1) خویش، کارگران را به صف نیروهای جنگجوی خویش یعنی سوسیالیزم، انارشیسم و کمونیزم می کشانیم.
اریستوکراسی از حمایت قانون برخوردار بود و از کار و دسترنج زحمتکشان ارتزاق می کرد. به همین لحاظ بخاطر حفظ منافعش، همواره به تغذیه و سلامت کارگران توجه خاص داشت و می خواست که کارگر، سالم و نیرومند باشد تا بهتر و بیشتر از او بهره کشی کند. اما موضع ما درست مخالف این نظریه است. ما به مرگ و میر و کشتار غیر یهودیان فکر می کنیم. به عبارت دیگر، قدرت ما، در گروکاهش مستمر مواد غذائی وضعف جسمی کارگر می باشد. زیرا از این طریق می توانیم کارگر را به اسارت خود درآوریم تا او را در اختیار داشته باشیم و نتواند علیه خواستهای ما اقدام بکند. تسلطی که از طریق ایجاد گرسنگی بر کارگران به دست می آید، به مراتب مطمئن تر از تسلطی است که اریستوکراسی به مدد قانون و شاه کسب کرده بود.
- در میان توده مردم حسد، نفرت و زیاده خواهی ایجاد می کنیم تا از خشم مردم استفاده کرده و همه موانعی را که بر سر راهمان قرار دارند با دستهای آنها ریشه کن سازیم.
- هنگامی که زمان موعود فرا رسید و منجی عالم بشریت بر اریکه سلطنت جلوس کرد و تاج شاهی بر سر نهاد، با دستهای توده مردم همه موانعی را که بر سر راه حکومت جهانگیرش قرار دارند، برمی داریم.
- غیریهودیان عادت به فکر کردن را از دست داده اند مگر آنکه متخصصان ما به آنها آگاهی بدهند. بنابراین آنها قدرت تشخیص و درک برنامههائی که ما برای رسیدن به حکومت جهانی در پیش داریم، ندارند. لذا برماست که در مدارس دولتی، اطلاعات و دانشهای پایهای چون تشریح خصوصیات روحی (روانشناسی) و حیات اجتماعی (جامعه شناسی) به آنان بیاموزیم و به مدد اینگونه اطلاعات به آنها بقبولانیم که افراد از لحاظ قابلیتها و استعدادها یکسان نیستند و از لحاظ سلیقه ها و هدفهای زندگی با هم اختلاف دارند. پذیرفتن اصل اختلافات فردی، تقسیم کار را به تناسب استعدادها ایجاب می کند و وقتی که انسانها بر حسب اصل تقسیم کار طبقه بندی شدند، خود به خود جامعه طبقاتی بوجود می آید و بدینسان افراد می پذیرند که همه طبقات در برابر قانون یکسان نیستند. پس از اینکه چنین اطلاعاتی به خورد آنها دادیم با رغبت تسلیم ما می شوند و هر نوع شغلی را که به آنها دهیم قبول می کنند. از سوی دیگر، چنین نظام تربیتی ای انسانها را وامی دارد که هر نوع نوشتهای را و یا هر سخنی را کورکورانه و بدون چون و چرا بپذیرند. همچنین به سبب درک ضعیفشان از امور، می توان نفرت آنها را در هر شرایطی و هر موقع که لازم باشد برانگیخت.
یهودیان سالم خواهند ماند
- وجود بحران اقتصادی نفرت غیریهودیان را افزایش می دهد و صنعت را دچار رکود می سازد. در این هنگام ما می توانیم به مدد عملیات مخفیانه و نیز بیاری طلا که قبلاً آنرا به دست آورده ایم، آتش بحران اقتصادی را شعله ورتر سازیم و کارگران را در سراسر اروپا به خیابانها بریزیم. توده مردم به سبب ناآگاهی هایشان و نیز به سبب وجود بذر حسدی که ما در همان آغاز کودکی در ذهنشان کاشته ایم، آماده می گردند که خود کارفرمایانرا بریزند و اموال آنها را به غارت ببرند. ما در این میان سالم خواهیم ماند و اموالمان به یغما نخواهد رفت زیرا از زمان شروع حادثه بخوبی آگاهیم و می توانیم به موقع برای حفظ خویش تدابیری بیندیشیم.
- نشان دادیم که چگونه باگذشت زمان، غیریهودیان تسلیم حکومت ما خواهند شد زیرا بخوبی می دانیم که چه موقع باید آزادی و آزادی خواهی را از تمام مؤسسات ریشه کن سازیم.
- هنگامی که تودههای مردم می بینند که تمام امتیازها زیر عنوان آزادی به آنها اعطاء می شود، تصور می کنند که می توانند رهبری جهان را به دست گیرند. ولی به زودی خود را به راهنمائی ما نیازمند می بینند و دو دستی قدرت را در اختیار ما می گذارند و رهبری تام الاختیار امور را به دست ما می سپارند. اگر انقلاب فرانسه را به یاد آوریم، در می یابیم که عنوان و لقب کبیر را ما به آن دادیم، مقدمات آنرا ما فراهم کردیم و خلاصه آنکه طراحی آنرا ما به عهده گرفتیم.
- از دیرباز تاکنون ما بشر را از قیدو بندهای فراوانی رهائی بخشیده ایم و در آینده نیز او را راهنما خواهیم شد تا سرانجام در برابر پادشاهی که خون قوم بنی اسرائیل در رگهایش جریان دارد، سرتعظیم فرود آورده و به حکومتی که ما برای جهان تدارک می بینیم، تسلیم شود.
- در حال حاضر ما یک نیروی بین المللی شکست ناپذیریم که از یک طرف مورد حمله قرار می گیریم و از طرف دیگر حمایت می شویم. از ویژگیها و رذالتهای مردم غیریهود، آنست که از زورگو اطاعت می کنند و نسبت به مردم ضعیف فوق العاده بدون ترحم هستند. از سوئی تحمل تضادها و برخورد عقاید را ندارند و از سوی دیگر، حاضر می شوند که زیر فشار و خشونت رژیمهای مستبد جان بدهند ولب به شکوه نگشایند. وجود چنین خصلتهائی در مردم غیریهودی، مستقل بودنمان را مشخص می کند. مردم غیریهودی از همه دیکتاتورهای زمانه ستم فراوان کشیده اند ولی در عوض فقط بیست تن از این دیکتاتورها را سربریده اند.
- به راستی مردم عامی پدیده های فوق الذکر را چگونه تعبیر می کنند و نظر آنها در باره وقوع چنین پدیده هائی که ظاهراً ارتباط چندانی با هم ندارند چیست؟ تعبیر اینگونه پدیده اینست که دیکتاتورها از طریق عواملشان زیرگوش توده مردم، برابری، و تأمین رفاه همگان را زمزمه می کنند ولی به مردم نمی گویند، که وحدت تنها در سایه حکمروایی یهود ممکن و میسر است. و در نتیجه امر به مردم مشتبه شده، درستکار محکوم و خیانتکار تبرئه می شود و این وضع همچنان ادامه می یابد تا آنجا که خدا بخواهد. به راستی ما باید شکرگزار و راضی از اوضاع باشیم زیرا مردم هر گونه نظمی را به بی نظمی مبدل می کنند که نتیجه این اوضاع به سود ما است.
- کلمه آزادی، جوامع انسانی را به جنگ علیه هرگونه زور و قدرتی برمی انگیزد. حتی علیه خداوند و قوانین طبیعت. لذا زمانی که ما به سلطنت رسیدیم، باید واژه آزادی را از قاموس و فرهنگ زندگی حذف کنیم. زیرا این واژه تودههای مردم را به جانورانی خونخوار مبدل می کند. این جانوران خونخوار وقتی که شکم هایشان از خون و خونابه سیر و سیراب شد، به خوابی عمیق فرومی روند و از همه چیز بی خبر می شوند. در این حالت به خوبی می توان آنها را به زیر زنجیر کشید زیرا اگر خون نیاشامند، نخواهند خوابید و کشمکش همچنان ادامه می یابد