موعود در ادیان مختلف-2
در این باره در کتاب مقدس چنین مییابیم:
لیکن چون تسلیدهنده، که او را از جانب پدر نزد شما میفرستم آید، یعنی روح راستی که از پدر صادر میگردد، او بر من شهادت خواهد داد و شما نیز شهادت خواهید داد، زیرا که از ابتدا با من بودهاید . انجیل یوحنا، ۱۶: ۲۷
و من از پدر سؤال میکنم و تسلیدهندهای دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما باشد . یعنی روح راستی که جهان نمیتواند او را قبول کند زیرا که او را نمیبیند و نمیشناسد، اما شما او را میشناسید زیرا که با شما میماند و در شما خواهد بود . انجیل یوحنا، ۱۴: ۱۷
و من به شما راست میگویم که رفتن من برای شما مفید است زیرا اگر نروم تسلیدهنده نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما میفرستم . و چون او آید جهان را بر گناه و عدالت و داوری ملزم خواهد نمود . . . ولیکن چون او، یعنی روح راستی آید شما را به جمیع راستی هدایتخواهد کرد، زیرا که او از خود تکلم نمیکند، بلکه به آنچه شنیده استسخن خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد . او مرا جلال خواهد داد، زیرا آنچه آن من استخواهد گرفت و به شما خبر خواهد داد . . . (۱۱) انجیل یوحنا، ۱۶: ۸
درباره این چهره سوم از وعده مسیحی نیز نکاتی هست:
یکم، تلقی مسیحیان از این فرازهاست . مسیحیت هرگز به این تن درنداد که «تسلیدهنده» و «روح راستی» که کتاب مقدس وعده آمدنش را داده کسی چون پیامبری یا وصی پیامبری باشد، بلکه مصداق این وعده نزد ایشان همان «روحالقدس» بوده است که، به زعم ایشان، در فقدان مسیح خلا او را پر میکند و کلیسا را به همه راستیها هدایت مینماید . آموزه «روحالقدس» از همان قرنهای اولیه مسیحی، و هماکنون نیز، کارکرد بسیار مهمی در مسیحیت داشته و دارد .
نکته دوم، به دریافت و استفاده مسلمین از فرازها و مفاهیم یاد شده مربوط میشود . مسلمانان اینها را بشارت آمدن نبی خاتم صلی الله علیه و آله میشمردهاند، و در این دریافتبر شواهد لغتشناختی، (۱۲) تاریخی و تفسیری تکیه زدهاند . (۱۳) این دعوی بحثهای دامنهداری را نیز برانگیخته است . ایشان سعی کردهاند مسیحیت را در تاویلش از کتاب مقدس، و به خاطر ادعای چیزی که در سنت ادیان ابراهیمی سابقهای برایش نمیتوان یافت (یعنی آمدن روحی هدایتگر به جای پیامبری مرسل) به چالش بکشند .
نکته سوم مربوط به برداشتیا استفاده شتابزدهای است که گاهی از فرازهای انجیل یوحنا در بشارت به آمدن «تسلیدهنده» و «روح راستی» میکنند . برخی از سر کمحوصلگی با گذاردن فرازهای یاد شده در کنار فرازهای دیگر کتاب مقدس در باب «پسر انسان» و بشارت به ظهورش در آخرالزمان، همه را بر مهدی موعود (عج) منطبق میسازند و بشارت و وعده منجی آخرالزمان تلقی میکنند . (۱۴) حال آنکه، با اندک زحمتی، که معمولا درد دینداران از آن طفره میروند، میتوان دریافت که مفهوم «پسر انسان» و مفهوم «تسلیدهنده» در کتاب مقدس مسیحی دو مفهوم یکسره متفاوتند که یکی بر خود مسیح و دیگری بر کسی که او بشارت آمدنش را میدهد راهبردار است .
بدینسان، موعود آخرالزمان مسیحی از دسته اندیشههای موعود «صرفا اجتماعی» و حتی موعود نجاتبخش «معنوی - اجتماعی» به کنار میرود و در زمره موعودهای «صرفا معنوی» جای میگیرد . اندیشه موعود رهاننده در مسیحیت هرچند با پایان جهان و واپسین داوری پیوند مییابد، اما «هزارهگرا» ، (millenarian) نیز هست . هنوز هم بسیاری از مسیحیان آمدن مسیح را در راس هزارهها انتظار میکشند و برای آن تدارک میبینند .
موعود مسیحی موعودی «شخصی» ، (personal) اما دارای «جنبه الوهی» است . قضاوت در این باره که نجاتبخشی مسیح، «فردی» یا «جمعی» است قدری دقت و تامل میطلبد . در پرده اول اندیشه موعود در مسیحیت، عیسای ناصری بیشتر در هیئت نجاتبخشی «فردی» چهره مینماید . از یک سو، نه قیامی اجتماعی در کار است و نه از برپایی حکومتی یا رهایی امتی سخن میرود، و از دیگر سو، محمل نجات رنجی است که مسیح در مقام «بنده رنجکش» به جان میخرد تا گناه نخستین بنیآدم را کفاره باشد، اما این موهبت نصیب کسی میشود که به او و مقامش ایمان بیاورد . نجاتی از این سنخ بیشتر فردی است تا جمعی، چنانکه کسی با تهذیب و ریاضتبه روشنایی و بصیرت دستیابد، یا نقل حال کسی که با دست زدن به دامن پیری روشنضمیر راه خویش بازشناسد .
فردی بودن اینگونه نجاتبخشی آنگاه آشکارتر میشود که به تداوم این حادثه در طول تاریخ و در مورد هرکس که به وی ایمان بیاورد توجه کنیم . سنت مسیحی بر این باور است که تنها با ایمان به مسیح و مقام اوست که قید گناه نخستین از پای بشر باز میشود و به ملکوت خدا راه مییابد، و این در هر زمان و برای هرکس شدنی است .
اما چهره دوم از موعودباوری مسیحی، که رجعت مسیح به عنوان «داور جهان» و «پسر انسان» را نوید میدهد تناسب بیشتری با نجاتبخشی «جمعی» دارد .
موعود مسیحی را نمیتوان موعودی «قوممدار» شمرد . کارکرد او آشکارا «جهانشمول» و فراگیر مینماید . به لحاظ آرمان نیز، هموارتر آن است که وی را در زمره موعودهای «رو به آینده» انگاشت . و بالاخره اینکه، به نظر نمیآید در سنت مسیحی شواهدی آشکار بر «کارکرد کیهانی» موعود رهاننده بتوان یافت . آنچه مسیح به عنوان پسر انسان و داور جهان انجام میدهد بیشتر دربرگیرنده حیات معنوی بنیآدم است .
▪آیین هندو
اندیشه موعود در آیین هندو با شخصیت کلکی، (Kalki) یا کلکین، (Kalkin) شکل میگیرد، و در عین حال به نحو استواری با اصل «ادوار جهانی» و مفهوم کلی یوگه، (Kali Yuga) یا «عصر کلی» ، که آخرین دوران از ادوار چهارگانه جهان هندوست، ربط پیدا میکند . بنابر فکر هندویی، جهان از چهار دوره رو به انحطاط تشکیل میشود . در چهارمین دوره، یعنی عصر کلی، سراسر جهان را ظلم و تاریکی فرامیگیرد، ناشایستگان بر جان و مال مردم مسلط میشوند، و دروغ و دزدی و رشوه سایه سیاه خویش را بر دنیا میگستراند . در این عصر، که بنابر باورهای هندویی ما اکنون در آن به سر میبریم، فقط به یک چهارم درمه (دین یا نظم کیهانی) عمل میشود، و سه چهارمش به فراموشی سپرده شده است . (۱۵) در پایان چنین دوران سیاهی، دهمین و آخرین تنزل (اوتاره) ویشنو، (Vishnu) ، که کلکی یا کلکین نام دارد، سوار بر اسبی سفید و با شمشیری آخته و شهابگون، ظهور میکند تا شرارت و ظلم را ریشه برکند و عدالت و فضیلت را برقرار سازد . اسب سفید نماد قدرت و فراگیری است (قدرت اسب و فراگیری رنگ سفید، که همه رنگها را در خود دارد .) او یمه، (Yama) یا مرگ را درهم میشکند و تار و مار میسازد و بر همه قوای مخالف پیروز میگردد . کلکی جنبه «الوهیت» نیز دارد; او مردی الوهی و به نوعی متحد با مقام بیانتهای خداست . (۱۶)
اوصاف یاد شده برای کلکی در کتابهای مهم و مقدسی چون مهابهارته، (Mahabharata) و پورانهها، (Puranas) آمده است . مهابهارته متعلق به قرنهای ۲۰۰ پ . م . تا ۲۰۰م . است . اما پورانهها محصول قرنهای ششم تا هفدهم میلادی است .
کلکی در آیینه آیینها و اعتقادات هندوان انعکاسی قوی دارد . تصاویر و تماثیل او با هیبت مردی سوار بر اسب سفید و شمشیری برکشیده در دست (و گاه با شمشیری دو دم!) در جایجای نمادنگاری هندویی یافت میشود . (۱۷) در ویشنو پورانه آمده است که او پسر برهمنی به نام ویشنویشس خواهد بود; در بهگوته پورانه میگوید فرمانروایی وی عالمگیر خواهد شد، و رسالتش احیای درمه، یا قانون و ناموس حقیقت و عدالت است .
به اینسان، موعود هندو موعودی «شخصی» و دارای «جنبه الوهی» است . به لحاظ کارکرد، به «نجات جمع» میاندیشد و رسالتی «معنوی - اجتماعی» برعهده دارد . از این لحاظ، و نیز به لحاظ ویژگیهای ظاهری و شخصیتی، شباهت عجیبی به موعود اسلامی (مهدی (عج)) نشان میدهد . اندیشه موعود منجی در آیین هندو به هیچ روی «قوممدار» نیست، وبهرغم ظاهر نژادمدارانه دین هندویی، کاملا «جهانشمول» است . بهلحاظ آرمان میتوان اندیشه موعود هندویی را از آن جهت که میخواهد جهان را به روزگار پربهجت وبهشتی عصرزرین بازگرداند «روبهگذشته» خواند . تنزل (اوتاره) دهم ویشنو آخرینمرحله از مراحل یک چرخه جهانی محسوب میشود و بدینسان در خط سیری دایرهوار نقش میآفریند . از همینروست که باید آن را دارای «کارکرد کیهانی» سترگی دانست .
▪آیین بودا
اندیشه منجی موعود در آیین بودا با مفهوم میتریه، (maitreya) تبیین میگردد . میتریه واژهای سنسکریتبه معنای «مهربان» است . در الهیات بودایی او را بودای پنجم، (۱۸) و آخرین بودا از بودایان زمینی میدانند، که هنوز نیامده است، اما خواهد آمد تا همگان را نجات دهد . اورا درنمادنگاری بودایی بههیبت مردی دروضعیت نشسته آماده برخاستن نمایش میدهند تا نمادی باشد از آمادگی وی برای قیام! از دو سنتیا مذهب اصلی بودایی، سنت مهایانه بیشتربهشخصیت وکارکرد میتریه پرداختهاست . هرچند درآموزههای فرقه ترهواده (هینهیانه) نیز حضوردارد . (۱۹) درکتاب مهاوستو، (Mahavastu) ، ازمتون مکتب مهاسنگیکه آیین بودای هینهیانه، از میتریه با نام اجیته، (Ajita) ، بهمعنای «پسر خورشید» یاد کرده است . (۲۰) اما در آیین بودای تبتی به طور گستردهتری به میتریه توجه میکنند .
درباره زندگی و سرنوشت مقدر او به عنوان آخرین بودا اختلاف است . در «کانون پالی» ، منبع اصلی اطلاعات ما از آیین بودای اولیه، اهمیت چندانی به میتریه ندادهاند; تنها در یک سوره از این مجموعه نام او را بردهاند (سوره چکه وتی سیهه ناده .) اما از آثار غیرکانونی (۲۱) دو اثر به این آموزه اختصاص یافته است .
در مهاونسه، (Mahavansa) ، که به تاریخ سریلانکا میپردازد، روزشمار حوادث مربوط به قیام میتریه به وضوح گفته شده است: پس از آنکه شاکیهمونی به پرینیروانه (نیروانه بزرگ) رسید، جهان پای به سراشیبی اجتماعی و کیهانشناختی نهاد; پنجهزار سال پس از آخرین بودا، آفتاب آموزههای بودایی افول میکند، و طول عمر آدمیان به ده سال فرومیکاهد . در این زمان، چرخه وارو میگردد: زندگی متحول میشود، تا آنجا که متوسط عمر مردم به هشتاد هزار سال میرسد . با این عمرهای طولانی و زمینه مناسب برای تعالیم بودا، یک چکرهورتین، (cakravartin) یا «راهنما» خواهد آمد . او برای مردم رفاه و بهروزی میآورد و آموزههای بودا را ترویج میکند . آنگاه که چنین فضایی بهشتگون فراهم آمد، میتریه از آسمان توشیته، (Tushita) نزول میکند، بودایی خویش را به کمال میرساند، و درمه را به فرهیختگان میآموزد . مهاکشیپه، (Mahakashyapa) ، از مریدان برجسته بودا، از خلسهای که پس از پرینیروانه معلم خویش بدان فرو رفته بود بیرون میآید تا بار دیگر بودا را خدمت کند و آموزههای آن روشنییافته را بشنود . (۲۲)
هنوز چنین دیدگاه هزارهگرایی نسبتبه میتریه در مناطق بودایی جنوب و جنوب شرقی آسیا رواج دارد . در شمال برمه مردم عقیده دارند بوداو، (Bodaw) ، از رهبران دینی معاصر، پادشاهی جهانی و همان بودای آینده، یعنی میتریه بوده است . درمیان بوداییان آسیا فراوان پیش میآمده که رهبران و پایهگذاران جریانهای دینی اجتماعی را همان میتریه میانگاشتهاند . (۲۳)
از مکتبهای بودایی مهایانهای متاخر، گویا مکتب تنتری، (Thantric) کمتر به موضوع میتریه علاقه نشان میدهد، با این حال به کلی بدان بیتوجه نیست . از میان مناطق بودایی، در چین و کره، اقبال نسبتا گستردهای به میتریه داشتهاند . (۲۴)
بدینسان، منجی موعود بودایی، نجاتبخشی «فردی» است و اهداف اجتماعی، لااقل بالاصاله، مورد توجه او نیست . از این روی شاید بتوان نجاتبخشی موعود بودایی را از نوع «صرفا معنوی» تلقی کرد . او موعودی شخصی و دارای خصایص «بشری - الوهی» است . شاید بتوان رسالت او را «جهانشمول» دانست، زیرا شاهدی بر عنایت ویژه او به قوم و ملتخاصی نمیبینیم . نگاه بوداییان به موعود «رو به آینده» است، اما بازآفرینی و رواج آموزههای گذشته را نیز از نظر دور نمیدارد . تحقق اندیشه موعود در آیین بودا فقط در پایان عالم نیست، از این رو از زمره موعودهای «صرفا پایانی» به کنار میرود و میتوان آن را از مصادیق «هزارهگرایی» ، به معنای عامش، در حساب آورد . و بالاخره اینکه، به سختی میتوان «کارکرد کیهانی» خاصی را برای موعود بودایی برشناخت، هرچند نفی این کارکرد از میتریه، بهمثابه آخرین راهنمای تاریخ یک دین شرقی، نیز چندان آسان نیست .
نویسنده:علی موحدیان عطار
پینوشتها:
۱) این مفهوم را باید با مفاهیمی چون رستگاری، ,(Salvation) نجات، ,Save) و ... مقایسه کرد .
۲) اصطلاح امر غیر شخصی، (impersonal) را در مطالعات فلسفی و دینپژوهانه، فراوان به کار میبرند . این مفهوم اشاره به ماهیتی همچون قانون، قاعده، نفس هستی (در مقام اطلاقش) و مانند اینها دارد . خصیصه این امور آن است که ارتباط انسان با آنها به نحو تخاطب و رابطه فرد با فرد نیست، بلکه اموری عامند که باید آنها را شناخت و با آنها هماهنگ شد . برهمن هندوان، بودای مطلق آیین بودایی مهایانه، دائو در آیین دائو، و خدا در مقام ذاتش، در ادیان ابراهیمی، چنین امری است . در برابر این، وجود شخصی، . (personal) قرار دارد که همچون فردی با صفات مشخص طرف مخاطبه و رابطه ما میگردد، یعنی میتوان با او مناجات کرد، بدو عشق ورزید، از جلال و جبروتش هراسید، یا به لطف و عنایتش امید بست .
۳) مراد از بهشت در اینجا، اوضاع اساطیری ایدهآلی است که در برخی ادیان تصویر میشود;اوضاعی که درآن، حقیقتبه عیان در اختیار بشر است، هماهنگی انسان و طبیعت کامل است، غفلت از حقیقت رخ ننموده و . . .
۴) المسیح در: الاب جان کوربون، معجم الایمان المسیحی .
۵) کتاب مقدس، ترجمه انجمن کتاب مقدس
۶) شیلو در: مسترهاوکس، قاموس کتاب مقدس .
۷) البته تفسیرهای دیگری نیز از این شیلو یا شیلون کردهاند . همان
۸. Messiah in: Lavinia and Dan Cohn - Sherbok: A Popular Dictionary of Judaism: Curzon: ۱۹۹۷ (Rivised Edition).
۹. Messianism in: Mircea Eliade The Encyclopedia of Religion.
۱۰. Suffering Servant
۱۱) کتاب مقدس، ترجمه انجمن کتاب مقدس
۱۲) اشارهام به مبحث «پریکلیتوس» ، یا «پارکلیتوس» و «فارقلیط» است . ر . ک . به: محمدصادق فخرالاسلام، انیس الاعلام، جلد۵ .
۱۳) ر . ک . به: جعفر سبحانی، احمد; موعود انجیل .
۱۴) برای نمونه بنگرید به: مقاله مسیحیت در انتظار منجی بشریت، از علی امیری، از مجموعه مقالات دومین اجلاس دوسالانه بررسی ابعاد وجودی حضرت مهدی (عج)، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹ .
۱۵) بنگرید به: ورنیکا ایونس، باجلان فرخی، اساطیر هند، صص . ۲- ۴۱ و ۲۶- ۱۲۵ .
۱۶. Kalki in: The Rider Encyclopedia of Eastern Pilosophy and Religion, Rider Books, also poblished by Shambhala.
۱۷) نک . به: Merriam - Websters Encyclopedia of World Religions,p. ۶۲۹
۱۸) در الهیات بودایی مهایانهای چهار لایه الوهی قابل شناسایی است . در بالا، «بودای مطلق» با دو جنبه شخصی و غیرشخصی قرار دارد، که از آن با عنوان درمهکایه، (Darmak!ya) یاد میکنند . در لایه پایینتر، پنجبودای برتر جای دارند، که به منزله تجلیات صفات بودای مطلقند . مفهوم سمبگه کایه، (Sambhogak!ya) در الهیات مهایانهای اشاره به این وجودات ماورایی است . در مرتبه بعد، بودایان خاکی یا نرمانهکایه، (Narm!nak!ya) جای دارند که هرکدام به نوعی وابسته به یکی از بودایان برتر است . اینان به نوبت در زمین تجلی کردهاند یا خواهند کرد . شاکیه مونی، (Sh!kyamuni) ، که همان گتمه بودای مشهور است، چهارمین از اینهاست، و میتریه پس از او خواهد آمد . در پایین این سلسله بدی ستوه، (Bodhisattava) های برترند که آخرین مرحله نیروانهشان را به تاخیر انداختهاند تا همه موجودات نجات یابند .(نک به: هانس ولفگانگ شومان، آیین بودا، ترجمه ع پاشایی، ص۱۲۱)
۱۹. Maitreya in: The Rider Encyclopedia Eastern Pilosophy and Religion.
۲۰. Maitreya in: Micea Eliade, The Encyclopediaof Religioned.
۲۱) غیرمقدس یا غیررسمی
۲۲) آموزه «رجعت» در ادانی مثل مسیحیت، اسلام، زرتشتیگری و آیین بودا، هرکدام به نوعی مطرح است، که خود میتواند موضوع تحقیق مستقلی باشد .
۲۳. The Encyclopedia of Religion,v. ۹, P. ۱۳۶-۸.
۲۴) همان
۲۵) آوردن عنوان «زرتشتیگری» در کنار «آیین زرتشت» به این سبب بوده است که، در مطالعات جدید درباره دین زرتشتی، به درستی بر ایننظریه تاکید دارند که باید میان آنچه منسوب به شخص اشوزرتشت استبا آنچه در تطورات و تحولات بعدی آیین شکل گرفته تمایز نهاد .
۲۶) در فرهنگ زرتشتی و دیگر منابع تلفظها و فارسینوشتهای گوناگونی برای این واژه وجود دارد .
۲۷) گاتها، سرودههای زرتشت: ترجمه موبد فیروز آذر گشسب، انتشارات فروهر .
۲۸) فروردین یشت، فقره ۱۱۰ و ۱۱۷ و ۱۲۸ و ۱۲۹
۲۹) فروردین یشت، فقره ۱۲۹
۳۰) فروردین یشت، فقره ۱۴۲ و ۱۴۳
۳۱) این آموزه را میتوان به عنوان شاهدی بر مفهوم «رجعت» در آیین زرتشت مطالعه کرد .
۳۲) در این باره بنگرید به دینکرد و همچنین به بندهش (از متون زرتشتی قرن سوم هجری .)
۳۳) این فراز به دلالت کتاب سوشیانتیا سیر اندیشه ایرانیان درباره موعود آخرالزمان، ص۱۰۹ یافتشد . آقای علیاصغر مصطفوی دراین اثر سیر مطالب مربوط به منجی موعود در دین زرتشتی را در کتابهای مقدس و دینی زرتشتیان پی گرفته است .
۳۴) از جاماسبنامه، از متون دینی زرتشتیگری; به نقل از کتاب سوشینتیا سیر اندیشه ایرانیان درباره موعود آخرالزمان، ص۱۷۰
۳۵) بنگرید به: دوشن گیمن، دین ایران باستان، ترجمه رویا منجم، ص۳۸۲ .
۳۶) شنگ وانگ، یا فرزانه شاهان، بنابر سنت چینی، پنج تن بودند که در عصر باستان بر چین حکومت داشتند . بنا بر این باور ایشان فرزانگی درون و شهریاری برون را با هم گرد آورده بودند .(جوجای و وینبرگ جای، تاریخ فلسفه چین، ترجمه ع پاشایی، ص۹)
۳۷. Da Dong
۳۸) لی جی، کتاب چهارم، فصل ۹ (به نقل از تاریخ فلسفه چین، ص۴۴)
۳۹. A New Handbook of Living Religions; John R. Hinnells; p ۳۷۰.
۴۰) بنگرید به مبحث آیین دائو و آیین بودا در همین نوشتار
۴۱) ,Lao Tzu یا لائوزه ;Lao zi بنگرید به: ع پاشایی، دائو راهی برای تفکر، ص۱۳
۴۲. The Transformations of lao Tzu
۴۳. Mircea Eliade, The Encyclopedia of Religion, V. ۱۴, P.۳۱۰-۳۲۰
۴۴. Jen - chen
۴۵. Li HuNG
۴۶. The Encyclopedia of Religion, v.
۴۷. T!ng
۴۸. The Encyclopedia of Religion, v. ۱۴, P.۳۱۰.
۴۹. Lao - Chun gin - sungchieh - ching in: The Encyclopedia of Religion, v.۱۴.
۵۰. Kurozumiko
۵۱. Kawate Bunjiro
۵۲. Tenrikyo
۵۳. Nakayama Miki
۵۴. The Encyclopedia of Religion
۵۵. The Greek Sibylline Oracles
۵۶. Kalkin in: A Dictionary of Hinduism; Margaret and James Stutley.
۵۷. Taqui Oncoy
۵۸. Inca
۸ ۵۹. Huacas
۶۰. Inkarri
۶۱. The Encyclopedia of Religion, v. ۱۳; p. ۴۷۱
این آموزه به عنوان مصداقی از اندیشه «رجعت» درادیان و فرهنگها قابل مطالعه است .
۶۲. Messianism
۶۳. Mai Chaza
۶۴. Johan Masowe
۶۵. The Encyclopedia of Religion; v. ۱;p.
.منبع:فصلنامه هفت آسمان ، شماره ۱۲ و ۱۳
خبرگزاری فارس