اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

موعود در ادیان مختلف

موعود در ادیان مختلف 3


آیین زرتشت و زرتشتی‏گری (
۲۵)

گره خورده است . سوشینت از ریشه سو، (su) ، به معنای «سود رساننده‏» است . این مفهوم، فی‏الجمله، اشاره به کسانی است که به نوبت در راس هر هزاره از واپسین سه هزاره روزگار می‏آیند تا پلیدی را ریشه‏کن و جهان را نو کنند . مهم‏ترین ایشان آخرینشان است . اما این آموزه پیچیدگی‏هایی نیز دارد . از این رو، ابتدا باید سیر تحول و تکامل اندیشه سوشینت را وارسیم .

سوشینت ابتدا در گات‏ها، مهم‏ترین و اصیل‏ترین بخش اوستا، به صیغه مفرد و به عنوان صفتی که زرتشت‏خویش را بدان خوانده آمده است; آن‏جا که او در مناجاتی با مزدا از او می‏خواهد که سوشینت را از سرنوشت‏خویش با خبر سازد (در این‏جا زرتشت فت‏سوشینت را برای خودش به کار برده است .) در همان گات‏ها، از سوشینت‏به صیغه جمع، و همراه با مضامینی درباره اخبار از آینده، یاد می‏کند .

مثلا دریسنا، هات ۳۴، بند۱۳ می‏گوید: «ای اهورا ! راهی که به من نشان دادی راه آموزش سوشینت‏هاست، که کار نیک در پرتو راستی و شادمانی به بار آورد» . (۲۷) دراین‏جا و در دیگر جاهای گات‏ها، مفهوم سوشینت صفتی است که بر همه خیراندیشان و مصلحان گذشته و آینده قابل انطباق است . اما در کتاب‏های متاخر زرتشتی، زمزمه سوشینت‏های آینده، که نوکننده جهانند و هنوز زاده نشده‏اند، آغاز می‏شود . در یشت‏ها، در چندین فقره از استروت ارت، و دو کس دیگر که پیش از او ظهور خواهند کرد، و همچنین از یارانشان ستایش می‏کند . (۲۸) در برخی از این فقره‏ها، اشاراتی حاکی از جهانی بودن رسالت‏سوشینت می‏یابیم: «از این جهت، سوشینت است که او به سراسر جهان سود خواهد بخشید .» (۲۹)

در وندیداد به محل ولادت وی اشاره کرده و او را سوشینت پیروزگر خوانده است: «تا آن‏که سوشینت پیروزگر از آب کیسانیه، در سمت مشرق، در جهات شرقیه متولد شود .» حتی از نام مادران سوشینت‏های سه‏گانه نیز در جایی یاد کرده‏اند . (۳۰)

و بالاخره، در همان یشت‏ها از آمدن استروت ارت یا سوشینت پیروزگر با قهرمانان اسطوره‏ای، فریدون، افراسیاب و کیخسرو، خبر می‏دهد . (۳۱) همچنین برای او به نوعی کارکرد رهایی‏بخشی قائل شده است و از یاورانش به نیکی و بزرگی یاد می‏کند . در همان‏جا، نوید شکست منش بد از منش خوب، دروغ از راست، گرسنگی و تشنگی به دست‏خرداد و امرداد، و هزیمت اهریمن و یارانش را سر می‏دهد .

اندیشه منجی موعود در زرتشتی‏گری از چنین سرچشمه‏هایی جریان یافته و اکنون به صورت آموزه‏ای مهم و پرشاخ و برگ درآمده است . در سنت متاخر زرتشتی، این آموزه را به آخرت‏شناسی پیوند می‏دهند، به گونه‏ای که ظهور منجی با جریانات روز محشر و داوری، درهم آمیخته است، گویا قیامت در همان زمان و در همین زمین برپا می‏شود و حوادث آن جهان، همچون نوشدن عالم (فرشگرد)، را در پی خود می‏آورد . (۳۲) از سویی، با افزون دانستن تعداد رهانندگان، از یکی به سه نفر، آموزه سوشینت‏ها را با چرخه زمان و پایان دوران، سازوار یافته‏اند; به این ترتیب که حوادث روز رستاخیز را در پیوست‏با زمان و کارکرد سوشینت می‏آورند . در کتاب بندهش، از متون دینی متاخر زرتشتیان، پس از یاد کردن اوضاع مردمان در هنگام ظهور سوشینت، می‏گوید: «پس از آن سوشینت مردگان را برمی‏خیزاند . . . (۳۳) » ، آن‏گاه به تفصیل به جریان روز داوری می‏پردازد .

بدین‏سان، اندیشه منجی موعود در دین زرتشتی از رسته «موعود نجات‏بخش جمعی‏» است، زیرا از قیام علیه بدی، دروغ و کژی سخن می‏راند و آینده‏ای را نوید می‏دهد که تمام مردمان یک‏جا به رهایی و آسایش می‏رسند، نه چونان موعود بودایی مهایانه‏ای که بیشتر به نجات هرکس و رساندن او به مقام بودایی، در هر عصر و در پایان، نظر دارد .

در جمله موعودهای نجات‏بخش جمعی، موعود زرتشتی را نمی‏توان رهایشگری «صرفا اجتماعی‏» شمرد، زیرا فارغ‏دل از معنویت مردم نیز نیست، اما معنویتی بیشتر اخلاقی، که آن را نیز در سمت و سوی آسایش و امنیت اجتماعی می‏خواهد .

در نگاهی دیگر، اندیشه موعود زرتشتی، همانند موعود اسلامی، هندویی، بودایی و مسیحی، اندیشه‏ای «جهانشمول‏» است نه «قوم‏مدار» . برخاستن سوشینت از ایران و از تخمه زرتشت، با فراگیری رسالت وی در تضاد نیست . همچنین به سختی می‏توان ایران - محوری اندیشه موعود زرتشتیان را دلیل بر قوم‏مداریش گرفت; زیرا در متون ایشان مانند این گفته کم نیست که: «همه مردم گیتی همنشن (هم‏منش)، همگوشن (هم‏گویش)، و همکنش (هم‏کنش) شوند .» (۳۴)

شاید بتوان گفت، اندیشه موعود رهاننده در آیین زرتشتی «رو به گذشته‏» دارد، و یکسره به زنده کردن گذشته‏ای پرنور و سرور می‏اندیشد، یعنی نخستین سه هزاره اول تاریخ، که در آن اورمزد سلطنت می‏کرد بی‏آن‏که اهرمن در حکم او خللی آورد . (۳۵)

چه بسا گفته شود، اگر وعده زرتشتی‏گری در سه‏هزاره آخر عالم سر می‏رسد، و اگر، چنان‏که سنت زرتشتیان می‏گوید، در هر هزاره آخرین موعودی ظهور می‏کند، پس موعودباوری زرتشتی را باید در زمره اندیشه‏های موعودی «رو به آینده‏» و «مقطعی‏» (از نوع «هزاره‏گرا») انگاشت; و باز، با توجه به اهمیت پرده آخر این ماجرا، موعود زرتشتیان را باید در کنار «موعودهای پایانی‏» ادیان نشاند . اما اگر «رو به آینده‏» بودن موعود را به این معنا بدانیم که نوید اوضاع دیگری جز آنچه در گذشته تاریخی یا اساطیری رخ نموده است‏بدهد، یا لااقل آن آموزه‏ها یا حقایقی را که در گذشته تعلیم شده است تکمیل کند، یا حتی تفسیری ژرف‏تر از آن به دست دهد، در این صورت کمتر موعودی را بدین‏نام و نشان خواهیم شناخت، و احتمالا موعود زرتشتی از آن جمله نخواهد بود .

در آخرین نگاه، و در پرسشی دیگر، موعود زرتشتی را موعودی کاملا «شخصی‏» می‏یابیم که چونان مسیح نزد مسیحیان، و میتریه نزد بوداییان مهایانه‏ای، از الوهیت‏بهره‏مند نیست، بلکه صرفا بشری اسطوره‏ای از پشت زرتشت است که تخمه‏اش معجزآسا پس از گذشت‏سه‏هزار سال در رحم مادری باکره جای می‏گیرد تا به دنیا آید، بجنگد و پیروز شود .

گرچه گفتیم آخرین نگاه، اما این را هم باید افزود که موعود زرتشتی از جمله موعودهای دارای «کارکرد کیهانی‏» در شمار است; پیوند آن با پایان عالم، گواهی بسنده بر این باور است . اما این خصیصه قابل ملاحظه را نیز دارد که به نوعی حلقه واسطه حوادث پایانی این عالم با رویدادهای نخستین آن سرا محسوب می‏شود . گویی صحنه رستاخیز و داوری و صراط و بهشت و دوزخ را به همین جهان می‏کشاند و در همین زمین برپا می‏کند .

آیین کنفوسیوس

کنفوسیوس شعار بازگشت‏به عصر فرزانه - شاهان (۳۶) باستان را سرلوحه اندیشه‏های اصلاحی خویش قرار داده بود . برقراری حکومتی همچون حکومت پادشاهان باستان و نظامی بر پایه قانون و حکمت، آرمان اصلی وی بود . کنفوسیوس به چیزی که «هماهنگی بزرگ‏» (دادنگ) (۳۷) می‏خواندش فکر می‏کرد . گویا بر این باور بود که زمانی چنین یگانگی و هماهنگی‏ای میان آسمان و زمین و همه چیزها تحقق داشته است و می‏توان باز هم چشم به راهش بود و برای تحقق دوباره‏اش کوشید . در کتاب لی جی (کتاب آیین‏ها) در فصل لی‏یون (شکفتن آیین‏ها) به اوضاع زندگی در آن دوران آرامش اشاره می‏کند .

آن‏گاه که دائو (راه) بزرگ را عمل می‏کردند، یک روح بهروزی همگانی جهان را سرشار کرده بود . مردان مستعد و با هنر به مقام‏های رسمی برگزیده می‏شدند . . . این عصر هماهنگی بزرگ بود . (۳۸)

اما آیا کنفوسیوس وعده آمدن چنین دوران فرهمندی را نیز داده، یا صرفا سر سودایش را داشته است؟ نگارنده این سطور از چنین وعده‏ای بی‏خبر است و شاهدی بر آن نمی‏یابد . اما، چنان که می‏دانیم، آیین کنفوسیوس گرچه یک دین تمام‏عیار نبوده است، در کنار دو دین دائویی و بودایی، در حیات دینی مردم چین تا بدین زمان نقش ایفا کرده است . درهم‏آمیختگی این سه جریان چنان زیاد است که بازشناخت پیروان یکی از دیگری را ناشدنی ساخته است; از همین روست که هیچ آمار دقیقی از پیروان این سه دین نمی‏توان یافت . (۳۹) آیین‏های کنفوسیوس، دائو و بودا، هرکدام در یکی از جنبه‏های دینی فرهنگی چین نقش بازی می‏کنند . بنابراین، اگر بتوان در چین، رگه‏هایی از اندیشه انتظار منجی موعود را بازشناخت، که می‏توان، چنین اندیشه‏ای را نباید در انحصار یکی از این سه سنت گرفت . بی‏گمان میتریه بودایی یا لی‏هونگ دائویی (۴۰) خلا امید به آینده را تنها برای پیروان آیین بودا و دائو پر نمی‏کرده‏اند . با چنین تداخل فرهنگی و دینی، هریک از این موعودها همچون ستاره‏ای در تاریکی شب برای مردم چین، با هر صبغه فکری و دینی که باشند، نویدبخش آمدن روزگاری خوش بوده است . بدین‏سان، اگر پاسخ به سؤال از وجود اندیشه موعود رهاننده در آیین کنفوسیوس، منفی باشد، اما موضوع منجی باوری مردم چین، و از جمله هواداران نگرش کنفوسیوسی، منتفی نیست .

گونه‏شناسی اندیشه منجی موعود آیین کنفوسیوس، به سبب همین درهم‏آمیختگی دینی و فکری نمی‏تواند به طور مستقل صورت گیرد; یا لااقل کم‏حاصل خواهد بود . از همین رو، این کار را یک‏جا، پس از بررسی اندیشه موعود در آیین دائو، انجام خواهیم داد .

آیین دائو

در بستر فرهنگی و دینی مردمان چین، آیین دائو در کنار آیین کنفوسیوس و دیگر مکاتب فکری نقش آفریده است . اگر آیین کنفوسیوس عهده‏دار تبیین فلسفه سیاسی و اخلاق اجتماعی چینیان باشد، آیین دائو بیان جهان‏بینی عرفانی آن مردم است . درآیین دائو، اما، رگه‏های روشن‏تری از منجی باوری و انتظار موعود را می‏توان برشناخت .

لائو دزو، (۴۱) بنیانگذار مکتب دائو (قرن ششم پ . م) . ، چنان که از دگرگونی‏های لائودزو (۴۲) برمی‏آید، خویش را رهبری نجاتبخش معرفی کرده است (۴۳) که این را می‏توان شاهدی بر وجود زمینه منجی‏باوری در اندیشه چینی گرفت . البته ادعای ظهور یک منجی در مقطعی از تاریخ، لزوما به معنای حضور اندیشه «موعود» نیست، زیرا می‏توان مدعی چنین ظهوری بود ولی انتظار آمدن موعود رهاننده دیگری را در دل نپروراند; یا اینکه بنیانگذار آیین چه بسا خود را نجاتبخش مردمش بداند، اما هرگز وعده آمدن رهاننده‏ای چون خود یا «رجعت‏» خویش را ندهد . اما ردپای موعودباوری در آیین دائو به همین جا ختم نمی‏شود .

بر پایه متن Shang - ching hou - sheng tao chun ligh - chi (زندگی قدیس آخرالزمان و پروردگار طریقت)، نوشته شانگ چینگ، در یک سال جن - چن، (۴۴) یعنی بیست و نهمین سال از دوره شصت‏ساله، که احتمالا ۳۹۲ باشد، لی‏هونگ (۴۵) ظهور خواهد کرد تا جهانی نو برپا کند که در آن، برگزیدگان تحت‏حکومت «قدیس آخرالزمان‏» بزیند . (۴۶) اگر مراد از این گفته را خوب دریافته باشیم، به یقین «قدیس آخرالزمان‏» مصداق روشنی از نوید آمدن شخصی کمال یافته و کمال‏بخش است که کمال معنوی و تعالی سیاسی و اجتماعی را باهم فراگرد می‏آورد .

ماجرای موعودباوری در آیین دائو بعدها گسترش بیشتری یافت . درعصر خاندان تانگ (۴۷) (۹۰۵- ۶۱۸ م) . اندیشه منجی موعود به همراه رهبانیت توسعه یافت . (۴۸) البته منجی‏باوری و آرمانشهرگرایی، که در بسیاری موارد با هم جمع می‏شوند، هردو خصیصه سیاسی داشتند، اما به هر حال هیچ جریان سیاسی‏ای نیست که بدون بن‏مایه‏های فرهنگی پرقوت شکل بگیرد .

شاهد دیگر بر موعود باوری عمیق پیروان آیین دائو، ظهور و بروز جریان پیامبران دروغین و مدعیان نجاتگری در تاریخ تحولات آن آیین است . الیاده در دایرهٔ‏المعارف دین از متنی نام می‏برد که به ماجرای این مدعیان پرداخته است . (۴۹) اینها همه حکایت از جدی بودن اندیشه منجی‏باور چینیان است .

اکنون اگر بخواهیم با لحاظ سه جریان فکری و معنوی حاکم بر ذهن و دل چینی، یعنی آیین‏های کنفوسیوس، دائو و بودا، به گونه‏شناسی منجی‏باوری آن مردم بپردازیم، باید گفت: موعود چینیان «نجات‏بخشی جمعی‏» است که رهایش و کمال اجتماعی و معنوی را با هم نوید می‏دهد . در اوصاف موعود چینی خصیصه «قوم‏مداری‏» قابل تشخیص نیست، بلکه «جهان‏شمول‏» بودن رسالتش پذیرفتنی‏تر است . موعود چینی تحت‏تاثیر سنت کنفوسیوسی «رو به گذشته‏» ای زرین دارد . چنان‏که یاد شد، شعار کنفوسیوس بازگشت‏به نظم و نظام فرزانه - شاهان باستان بود، یعنی زمانی که مردم، حکومت و جهان، همه با هم و نیز با دائو هماهنگ و متحد بودند . صد البته، این خود وعده‏ای است که در آینده تحقق می‏یابد، اما از آن رو که الگویش را پیشینیان ساخته‏اند، و این شعار فقط نوید بازیافت همان الگو را می‏دهد، در زمره موعودهای «رو به گذشته‏» در می‏آید . و بالاخره این که موعود دائویی، چنان‏که ظاهر است، ماهیتی «شخصی‏» دارد . لی‏هونگ کسی است که می‏آید تا حکومت «قدیس آخرالزمان‏» را برپا کند، و موعود چینیان اگر لی‏هونگ دائویی یا میتریه بودایی باشد، که اقتضای غلبه فرهنگی و دینی این دو نیز همین است، باید در شمار موعودهای «شخصی‏» درآید .

                                                نویسنده:علی موحدیان عطار

پی‏نوشت‏ها:

۱) این مفهوم را باید با مفاهیمی چون رستگاری، ,(Salvation) نجات، ,Save) و ... مقایسه کرد .

۲) اصطلاح امر غیر شخصی، (impersonal) را در مطالعات فلسفی و دین‏پژوهانه، فراوان به کار می‏برند . این مفهوم اشاره به ماهیتی همچون قانون، قاعده، نفس هستی (در مقام اطلاقش) و مانند اینها دارد . خصیصه این امور آن است که ارتباط انسان با آنها به نحو تخاطب و رابطه فرد با فرد نیست، بلکه اموری عامند که باید آنها را شناخت و با آنها هماهنگ شد . برهمن هندوان، بودای مطلق آیین بودایی مهایانه، دائو در آیین دائو، و خدا در مقام ذاتش، در ادیان ابراهیمی، چنین امری است . در برابر این، وجود شخصی، . (personal) قرار دارد که همچون فردی با صفات مشخص طرف مخاطبه و رابطه ما می‏گردد، یعنی می‏توان با او مناجات کرد، بدو عشق ورزید، از جلال و جبروتش هراسید، یا به لطف و عنایتش امید بست .

۳) مراد از بهشت در این‏جا، اوضاع اساطیری ایده‏آلی است که در برخی ادیان تصویر می‏شود;اوضاعی که درآن، حقیقت‏به عیان در اختیار بشر است، هماهنگی انسان و طبیعت کامل است، غفلت از حقیقت رخ ننموده و . . .

۴) المسیح در: الاب جان کوربون، معجم الایمان المسیحی .

۵) کتاب مقدس، ترجمه انجمن کتاب مقدس

۶) شیلو در: مسترهاوکس، قاموس کتاب مقدس .

۷) البته تفسیرهای دیگری نیز از این شیلو یا شیلون کرده‏اند . همان

۸. Messiah in: Lavinia and Dan Cohn - Sherbok: A Popular Dictionary of Judaism: Curzon: ۱۹۹۷ (Rivised Edition).

۹. Messianism in: Mircea Eliade The Encyclopedia of Religion.

۱۰. Suffering Servant

۱۱) کتاب مقدس، ترجمه انجمن کتاب مقدس

۱۲) اشاره‏ام به مبحث «پریکلیتوس‏» ، یا «پارکلیتوس‏» و «فارقلیط‏» است . ر . ک . به: محمدصادق فخرالاسلام، انیس الاعلام، جلد۵ .

۱۳) ر . ک . به: جعفر سبحانی، احمد; موعود انجیل .

۱۴) برای نمونه بنگرید به: مقاله مسیحیت در انتظار منجی بشریت، از علی امیری، از مجموعه مقالات دومین اجلاس دوسالانه بررسی ابعاد وجودی حضرت مهدی (عج)، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹ .

۱۵) بنگرید به: ورنیکا ایونس، باجلان فرخی، اساطیر هند، صص . ۲- ۴۱ و ۲۶- ۱۲۵ .

۱۶. Kalki in: The Rider Encyclopedia of Eastern Pilosophy and Religion, Rider Books, also poblished by Shambhala.

۱۷) نک . به: Merriam - Websters Encyclopedia of World Religions,p. ۶۲۹

۱۸) در الهیات بودایی مهایانه‏ای چهار لایه الوهی قابل شناسایی است . در بالا، «بودای مطلق‏» با دو جنبه شخصی و غیرشخصی قرار دارد، که از آن با عنوان درمه‏کایه، (Darmak!ya) یاد می‏کنند . در لایه پایین‏تر، پنج‏بودای برتر جای دارند، که به منزله تجلیات صفات بودای مطلقند . مفهوم سم‏بگه کایه، (Sambhogak!ya) در الهیات مهایانه‏ای اشاره به این وجودات ماورایی است . در مرتبه بعد، بودایان خاکی یا نرمانه‏کایه، (Narm!nak!ya) جای دارند که هرکدام به نوعی وابسته به یکی از بودایان برتر است . اینان به نوبت در زمین تجلی کرده‏اند یا خواهند کرد . شاکیه مونی، (Sh!kyamuni) ، که همان گتمه بودای مشهور است، چهارمین از اینهاست، و میتریه پس از او خواهد آمد . در پایین این سلسله بدی ستوه، (Bodhisattava) های برترند که آخرین مرحله نیروانه‏شان را به تاخیر انداخته‏اند تا همه موجودات نجات یابند .(نک به: هانس ولفگانگ شومان، آیین بودا، ترجمه ع پاشایی، ص‏۱۲۱)

۱۹. Maitreya in: The Rider Encyclopedia Eastern Pilosophy and Religion.

۲۰. Maitreya in: Micea Eliade, The Encyclopediaof Religioned.

۲۱) غیرمقدس یا غیررسمی

۲۲) آموزه «رجعت‏» در ادانی مثل مسیحیت، اسلام، زرتشتی‏گری و آیین بودا، هرکدام به نوعی مطرح است، که خود می‏تواند موضوع تحقیق مستقلی باشد .

۲۳. The Encyclopedia of Religion,v. ۹, P. ۱۳۶-۸.

۲۴) همان

۲۵) آوردن عنوان «زرتشتی‏گری‏» در کنار «آیین زرتشت‏» به این سبب بوده است که، در مطالعات جدید درباره دین زرتشتی، به درستی بر ایننظریه تاکید دارند که باید میان آنچه منسوب به شخص اشوزرتشت است‏با آنچه در تطورات و تحولات بعدی آیین شکل گرفته تمایز نهاد .

۲۶) در فرهنگ زرتشتی و دیگر منابع تلفظها و فارسی‏نوشت‏های گوناگونی برای این واژه وجود دارد .

۲۷) گات‏ها، سروده‏های زرتشت: ترجمه موبد فیروز آذر گشسب، انتشارات فروهر .

۲۸) فروردین یشت، فقره ۱۱۰ و ۱۱۷ و ۱۲۸ و ۱۲۹

۲۹) فروردین یشت، فقره ۱۲۹

۳۰) فروردین یشت، فقره ۱۴۲ و ۱۴۳

۳۱) این آموزه را می‏توان به عنوان شاهدی بر مفهوم «رجعت‏» در آیین زرتشت مطالعه کرد .

۳۲) در این باره بنگرید به دینکرد و همچنین به بندهش (از متون زرتشتی قرن سوم هجری .)

۳۳) این فراز به دلالت کتاب سوشیانت‏یا سیر اندیشه ایرانیان درباره موعود آخرالزمان، ص‏۱۰۹ یافت‏شد . آقای علی‏اصغر مصطفوی دراین اثر سیر مطالب مربوط به منجی موعود در دین زرتشتی را در کتاب‏های مقدس و دینی زرتشتیان پی گرفته است .

۳۴) از جاماسب‏نامه، از متون دینی زرتشتی‏گری; به نقل از کتاب سوشینت‏یا سیر اندیشه ایرانیان درباره موعود آخرالزمان، ص‏۱۷۰

۳۵) بنگرید به: دوشن گیمن، دین ایران باستان، ترجمه رویا منجم، ص‏۳۸۲ .

۳۶) شنگ وانگ، یا فرزانه شاهان، بنابر سنت چینی، پنج تن بودند که در عصر باستان بر چین حکومت داشتند . بنا بر این باور ایشان فرزانگی درون و شهریاری برون را با هم گرد آورده بودند .(جوجای و وینبرگ جای، تاریخ فلسفه چین، ترجمه ع پاشایی، ص‏۹)

۳۷. Da Dong

۳۸) لی جی، کتاب چهارم، فصل ۹ (به نقل از تاریخ فلسفه چین، ص‏۴۴)

۳۹. A New Handbook of Living Religions; John R. Hinnells; p ۳۷۰.

۴۰) بنگرید به مبحث آیین دائو و آیین بودا در همین نوشتار

۴۱) ,Lao Tzu یا لائوزه ;Lao zi بنگرید به: ع پاشایی، دائو راهی برای تفکر، ص‏۱۳

۴۲. The Transformations of lao Tzu

۴۳. Mircea Eliade, The Encyclopedia of Religion, V. ۱۴, P.۳۱۰-۳۲۰

۴۴. Jen - chen

۴۵. Li HuNG

۴۶. The Encyclopedia of Religion, v.

۴۷. T!ng

۴۸. The Encyclopedia of Religion, v. ۱۴, P.۳۱۰.

۴۹. Lao - Chun gin - sungchieh - ching in: The Encyclopedia of Religion, v.۱۴.

۵۰. Kurozumiko

۵۱. Kawate Bunjiro

۵۲. Tenrikyo

۵۳. Nakayama Miki

۵۴. The Encyclopedia of Religion

۵۵. The Greek Sibylline Oracles

۵۶. Kalkin in: A Dictionary of Hinduism; Margaret and James Stutley.

۵۷. Taqui Oncoy

۵۸. Inca

۸ ۵۹. Huacas

۶۰. Inkarri

۶۱. The Encyclopedia of Religion, v. ۱۳; p. ۴۷۱

این آموزه به عنوان مصداقی از اندیشه «رجعت‏» درادیان و فرهنگ‏ها قابل مطالعه است .

۶۲. Messianism

۶۳. Mai Chaza

۶۴. Johan Masowe

۶۵. The Encyclopedia of Religion; v. ۱;p.

.منبع:فصلنامه هفت آسمان ، شماره ۱۲ و ۱۳      

                                                خبرگزاری فارس    

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد