اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

چگونه فیلمی صهیونیستی با مجوز رسمی به خانه ها راه می یابد؟

انشاءا... گربه است
چگونه فیلمی صهیونیستی با مجوز رسمی به خانه ها راه می یابد؟

نویسنده: سعیده سجادی

پس از سخنرانی ها و مصاحبه های افشاگرانه رئیس جمهوری اسلامی ایران درباره «هولوکاست»- که به مثابه آب در خوابگه مورچگان بود- بسیار بعید است اگر مدیران دولت ایشان با این تحریف بزرگ تاریخی بیگانه باشند !
    - این که چگونه هیتلر می توانسته است شش میلیون نفر یهودی اروپایی را در
    اردوگاه های اسرا، در کوره های آدم سوزی، بسوزاند، در حالی که کل آمار یهودیان مقیم اروپا به زحمت به رقم چهار و نیم تا پنج میلیون نفر می رسیده است .
    - این که تنها ترس از مرگ و تبلیغات پیرامون آن می توانسته، یهودیان وابسته به املاک و مستغلات گرانبهایشان را، از زادگاهشان ریشه کن کند تا به خواست آژانس یهود، یک کشور واحد یهودی در اراضی اشغال شده فلسطین شکل بگیرد . - این که جاسوسان خبره آژانس یهود، حتی در بالاترین رده شورای تصمیم گیری های کلان و اتخاذ سیاست های آدولف هیتلر نفوذ کرده بودند و حتی او را به لحاظ اقتصادی حمایت می کردند تا موازی با سخنرانی های او، هر روز به مدد تبلیغات گسترده یهودیان را بیشتر بترسانند و دریغ که در اروپا و آمریکایی که سردمدارانش به سرنای دمکراسی از سر گشادش می دمند، حتی اندیشه کردن در باب هولوکاست را قانونا جرم می شمارند، چه رسد به تشکیک و پژوهش در اسناد قدیمی که این یکی ممکن است به قیمت جان یک انسان آزاده تمام شود . بسیار دیده ایم و شنیده ایم که حتی اساتید برجسته بین المللی را که به جرم تشکیک در باب هولوکاست یا نگارش کتاب یا مقاله ای با پرتاب تخم مرغ گندیده و گوجه فرنگی فاسد از او پذیرایی کرده اند، خانه اش را به آتش کشیده اند و او را به مرگ تهدید کرده اند، آنچنان که مجازات زندان را از بیم مرگ، می پذیرند و پس از این دوران، فصل سیاه آوارگی آنها، آغاز می شود، زیرا دیگر هیچ مرکز دانشگاهی و آموزشی دولتی و یا خصوصی او را به کار نمی گمارد، هیچ ناشری به چاپ کتاب های او خطر نمی کند و بدین ترتیب یک انسان به جرم تردید در تاریخ سازی های دروغین سال های سال در انزوا به سر می برد، مگر آن که ابراز پشیمانی کند .
    در این صورت دوباره تصویر او بر صفحه های تلویزیون ها دوباره دیده می شود تا از سر ندامت سخن بگوید . و فراموش کند که از گذشته تا حال کشورهای اروپایی دارند به نام پرداخت خسارت به رژیم اشغالگر قدس، باج می دهند، آن هم به صورت قانونی. و همه سال یک ردیف بودجه مجزا با عنوان پرداخت غرامت به اسرائیل در میان ردیف های دیگر نخست وزیران و روسای جمهور اروپایی قرار می گیرد .
    جالب توجه این که درست چند ماه پس از نخستین افشاگری آقای احمدی نژاد رئیس جمهور در پیرامون «هولوکاست» هالیوود با عجله دست به کار می شود و این بار از سینماگری استفاده می کند که متاسفانه برخی از نشریات تخصصی سینما به گونه ای به مخاطبان خود بویژه جوانان باورانده اند که گویی سینماگری مانند «مارتین اسکورسیزی» در جزیره ای مستقل از مناسبات جغرافیایی، فرهنگی و هنری و تاریخی آمریکا، مشغول فیلمسازی است. و آن قدر صفت «مستقل» را به او نسبت داده که دیگر این صفت جزئی از موصوف شده است .
    به تعبیر دیگر ماهنامه مدعی نخبه گرایی مذکور چنان هدفمند روی اذهان کار کرده است که دیگر به زحمت می توان مخاطبان این نشریه و سایر نشریات همسور با آن، مجاب کرد که سینماگرانی از جنس « مارتین اسکورسیزی«، »کوئن تارانتینو» و الخ جملگی مهره های یک سیستم واحد هستند که هریک در زمان مقرر کاربرد می یابند و به خدمت گرفته می شوند . مثلابه یاد بیاوریم سینماگری به نام استیون اسپیلبرگ را که کارش را با فیلم های عامه پسندی همچون »آرواره ها«، »برخورد نزدیک از نوع سوم« و »ئی تی« آغاز می کند اما همین سینماگر که بعد از ئی تی« به سینماگر محبوب کودکان و نوجوانان تبدیل شده است، در قدم بعدی سری فیلم های « ایندیانا جونز» را می سازد تا در آنها کشورهای خاورمیانه را، سرزمین وحشت و مرگ نشان دهد و دست آخر نیز فیلمی در بزرگداشت «شیندلر» می سازد، کلان سرمایه دار یهودی که با رژیم هیتلر آشکارا بند و بست داشت و امروز هالیوود به مدد تبحر اسپیلبرگ و سایر عوامل فوق حرفه ای فنی از او تصویر یک ابرمرد می سازد. مردی که جان هزاران یهودی را نجات داده است !!
    بدین ترتیب یک فیلمنامه حرفه ای با عنوان «جزیره شاتر» یا «یک نفر گم شده» را به همراه ورزیده ترین عوامل هنری و فنی در اختیار مارتین اسکورسیزی سازنده فیلم های «راننده تاکسی» و «گاو خشمگین» قرار داده می شود. ضمن آن که بچه برآمده از کنسرت های هیپی های دهه 1970، جناب «لئوناردو دی کاپریو» هم پس از فیلم جنجالی «تایتانیک» به عنوان بازیگر به خدمت درمی آید .
    در فیلم «جزیره شاتر» او به عنوان مارشال پلیس آمریکا جهت تحقیق به جزیره ای می رود که قبلادر اشغال سربازان هیتلر بوده و او روزگاری با آنها جنگیده است .
    در این جزیره یک تیم مرموز پزشکی روی قاتلانی تحقیق می کنند که دچار بیماری روانی اند .
    مارشال »تدی دانیلز«(دی کاپریو) به محض ورود به جزیره گذشته خود را مرور می کند سال های پیش از سال 1954 میلادی را که در این جزیره، ماموران اس.اس، اردوگاه های یهودیان درست کرده بودند .
    یاد این اردوگاه ها به صورت مکرر در هیات اسرای یخ زده از سرما، مادران مرده در آغوش فرزند شیرخوار و شکنجه یهودیان درذهن مارشال تدی به تصویر درمی آید تا در نهایت او در ذهن خود کشتن فرمانده اسیر و سایر اسرای آلمانی توجیه کند و در نهایت این فیلم به ظاهر روان کاوانه در حالی به پایان می رسد که مارشال خود تبدیل به یک بیمار روانی شده است .
    و شگفت آور این که چنین فیلمی جهت مجوز پخش در سراسر کشور به صورت لوح فشرده CD و DVD در اردیبهشت ماه سال 1389 ارائه می شود و پس از مدتی یعنی در مورخه 17/3/1389 این فیلم پس از کسب مجوز رسمی وزارت ارشاد اسلامی با درجه الف و شماره پروانه 6234-89-155 در عموم مغازه های توزیع فیلم سوپرمارکت ها، بقالی ها و حتی دکه های روزنامه فروشی با شمارگان پنجاه هزار لوح فشرده دوتایی توزیع می شود .
    جالب تر این که در شناسنامه این فیلم با عنوان یک فیلم حادثه ای! معرفی می شود و مسئولان ذیربط در شورای نمایش هم با تایید این موضوع در پروانه نمایش آن موضوع آن را حادثه ای رقم می زنند .
    در حالی که تمام این حوادث در خدمت تبلیغ آشکار هولوکاست مورد ادعای صهیونیست ها قرار گرفته است. ساده تر این که اگر نمایش و تاکیدهای مکرر تصویر روی اردوگاه های به اصطلاح آدم سوزی هیتلر نبود، مطمئن باشید هالیوود حتی یک دلار هم روی این قصه سرمایه گذاری نمی کرد .
    به نظر می رسد برخی از مسئولان فرهنگی و هنری ما غافلند از این نکته که فعالیت های هالیوود سال هاست تبلیغ مستقیم را فراموش کرده و بیشتر روی تبلیغات غیرمستقیم متمرکز شده است .
    به طور مثال هدف گذاری سری فیلم های « رمبو» و «راکی» قسمت پنجم که محصول طبیعی تبلیغات جنگ سرد بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق را نشانه رفته بود در این شرایط اگر بخواهیم خوش بینی پیشه کنیم به مثابه صاحبخانه ای می شویم که سارق بر پشت بامش کمین کرده است و او مدام می گوید: «انشاالله گربه است »!
    در این جا به مسئولان و زحمتکشان وادی فرهنگ و هنر ایران عرض می کنم دشمن با ما سر شوخی ندارد. دشمنی که عموم رسانه هایش از بام تا شام یا ما را تهدید می کنند یا ایران اسلامی را به جرم حق طلبی به کوشش در راه ساختن بمب هسته ای یا حمایت از تروریسم متهم می سازند، اتهامی که سال هاست به مانند صفحه ای سوزن خورده تکرار و تکرار می شود، در چنین شرایطی بر ماست که با دقت و وسواس، محصولات غربی را برای جهت دادن مجوز مورد بررسی قرار بدهند .
    به ویژه در شرایط حاضر که آن قدر بازار، از محصولات بی ارزش داخلی که تحت لوای تعمیم شادی و روحیه در مردم اشباع شده است که مخاطبان سرخورده از تولیدات داخلی به سراغ محصولات خارجی می روند و آن می شود که نباید اتفاق بیفتد .
    به راستی آیا زمان آن نرسیده که مساله توزیع محصولات فرهنگی و هنری خانگی را جدی تر تلقی کنیم؟ !
    بدون تردید در این صورت بسیاری از فیلم های مبتذل داخلی و خارجی و محصولات تبلیغی صهیونیست ها وارد خانه های مردم ایران نخواهد شد . انشاالله
    
    
 روزنامه کیهان،

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد