اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

اسرائیل ام الفساد هستی

موعود در ادیان مختلف

               

«منجی موعود» در معنای عامش، از خصایص اندیشه بشری است . تا آن‏جا که می‏نگریم، تقریبا قوم و مردمی را نمی‏بینیم که به نوعی سر این سودا نداشته باشند . اما نگاه مردمان به افق تاریخ از یکدیگر متفاوت است، و به تبع، موعودشان گونه‏گون . پس دو کار باید کرد: یکی این‏که موعود ملل و نحل را بازشناسیم، و دیگر آن که گونه‏های اصلی این باور را معلوم نماییم . در این بررسی، نویسنده پس از طرح گونه‏های اصلی این اندیشه، تلقی‏های مختلف از موعود - به جز تلقی‏های اسلامی - را در این گونه‏ها بازشناخته است . طرح تلقی‏های مختلف مسلمانان را از موعود و سنخ‏شناسی آنها به مجالی دیگر وانهاده‏ایم .

●گونه‏های اصلی اندیشه موعود

در نخستین نگاه، منجی موعود فرهنگ‏ها و ادیان را به دو گونه اصلی می‏یابیم، یکی موعود نجاتبخش جمعی، و دیگری نجاتبخش می‏اندیشد . (۱) اما موعود نجاتبخش جمعی خود به سه‏گونه تواند بود: می‏تواند صرفا به نجات اجتماعی (رفاه، بهروزی و آزادی اجتماعی) نظر داشته باشد، یا این‏که نجات این‏جهانی اجتماع را با نجات و رستگاری معنوی افرادش یک‏جا بخواهد، و یا این که در باب اجتماع ساکت‏بماند و فقط سودای رستگاری افرادش را بپرورد . و دیگر باره، موعود نجاتبخش جمعی، یا به رونق و رفاه قوم و ملت‏خاصی راهبردار است، یا حاکمیت عدل و امن را برای همه جهانیان وعده می‏دهد . باز که می‏نگریم، اندیشه موعود نجاتبخش جمعی یا رو به گذشته دارد و انتظار بازگشت کسی یا ضعیت‏سابقی را می‏کشد، یا که نوید آمدن شخصی یا اوضاعی را در آینده می‏دهد که از پیش سابقه ندارد، یا چیزی بر آن می‏افزاید یا قالبی نو بدان می‏بخشد یا، به گونه‏ای، تازگی در آن پدید می‏آورد . و آن که رو به گذشته دارد، گاه به آرمانشهر، (utopia) یا مدینه فاضله‏ای خردمدار می‏اندیشد، (utopianism) ، و گاه به بازبرپایی حکومت پادشاهان باستان، (ancient kingdom) یا عصر طلایی (golden age) اساطیری فکر می‏کند. و آن که رو به آینده دارد، موعودش یا در پیوند با پایان جهان است، یا که در هر مقطعی، چون هر هزاره‏ای، وعده آمدن کسی یا اوضاعی را می‏دهد .، (millenarianism) در نگاهی دیگر، موعود مردمان گاهی شخصی و گاه وجودی غیرشخصی است . (۲) فرهنگ‏ها و دین‏های دارای موعود شخصی، گاه برای او جنبه الوهی نیز قائلند، و گاه او را صرفا بشری برجسته و ممتاز می‏شمارند .

شاید بتوان این تنوع و تکثر را با ربط و پیوندها و مصادیقش در نموداری مثل این یک‏جا نمایش داد:

گونه‏های اندیشه موعود: - به لحاظ ماهیت - به لحاظ کارکرد

به لحاظ ماهیت: - موعود شخصی - موعود غیر شخصی

موعود شخصی: - دارای جنبه الوهی (مثل «مسیح‏» برای مسیحیان یا «میتریه‏» برای بوداییان مهایانه) - موعود بشری صرف (مثل موعود اسلامی، در نگاه عام)

به لحاظ کارکرد: - نجاتبخش فردی (همچون موعود بودایی مهایانه) - نجاتبخش جمعی

موعود «نجاتبخش جمعی‏» را با لحاظهای مختلف می‏توان بازشناخت; چهار نمودار زیر نمونه‏هایی از این ملاحظات است:

(۱) به لحاظ کارکرد اجتماعی: - نجاتبخش صرفا اجتماعی (همچون موعود برخی ادیان سرخپوستی و برخی ادیان آفریقایی) - نجاتبخش معنوی و اجتماعی (همچون موعود اسلام شیعی) - نجاتبخش صرفا معنوی (همچون موعود مسیحیت و موعود آیین دائو)

تفاوت موعود نجاتبخش صرفا معنوی با موعود نجاتبخش فردی را می‏توان در این دانست که اولی وعده نجات همه را در روند تاریخ (یا چرخه زندگانی‏ها) می‏دهد، و دومی به نجات و رستگاری مردمان (مثلا) در آخرین مرحله تاریخ می‏اندیشد، هرچند این اندیشه معمولا با نجات اجتماعی و دنیوی نیز همراه است .

(۲) به لحاظ کارکرد انحصاری یا فراگیر: - موعود قوم‏مدار (همچون موعود یهودیت و صهیونیزم) - موعود جهانشمول (همچون موعود آیین‏های اسلام، هندو، بودا و) ...

(۳) به لحاظ آرمان: - رو به گذشته - رو به آینده

رو به گذشته: - آرمانشهرگرا (همچون موعود افلاطون) - بهشت‏گرا (۳) - باستان‏گرا (همچون موعود کنفوسیوس)

رو به آینده: - موعود پایانی (همچون موعود اسلامی) - موعود مقطعی (همچون موعود زرتشتی)

(۴) به لحاظ کیهانشناختی: - دارای کارکرد کیهانی - بدون کارکرد کیهانی

●اندیشه موعود نجاتبخش درادیان و فرهنگ‏ها

پس از این گونه‏شناسی کلی، معرفی مصادیق عینی منجی موعود در برخی از ادیان و فرهنگ‏ها می‏تواند روشنی‏بخش باشد:

▪یهودیت

در عهد قدیم (یا به تعبیر خود یهودیان، کتاب مقدس عبرانی) عنوان «مسیح‏» ، به معنای مسح شده خداوند، تداعی‏گر رهاننده‏ای رسالتمدار است . این عنوان را بر سه گروه اطلاق کرده‏اند: نخست، پادشاهان اسرائیل، دوم کاهنان بزرگ، که ایشان را نیز مسح شده می‏شمردند، و بالاخره، برخی پادشاهان غیراسرائیلی، مثل کورش، که معتقد بودند وی را خدا برگزید و مسح کرد تا نقش رهاننده اسرائیلیان را برعهده گیرد . (۴)

از آن پس، عنوان «مسیح‏» حکایتگر شخصیت‏بسیار پرجذبه‏ای بوده است که باید می‏آمد تا پادشاهی اسرائیل را احیا کند . خصایص او در یهودیت عبارت‏اند از: پادشاهی مسح شده، دینمداری عادل، پیامبر آخرالزمان، از نسل داوود; و اگر تعبیر سفر پیدایش ۴۹- ۱۰ را که می‏گوید: «عصا از یهودا دور نخواهد شد و نه فرمانروایی از شیلو، و مر او را اطاعت امت‏ها خواهد بود» ، (۵) همان نوید آمدن مسیح بدانیم، چنان‏که برخی مفسران گفته‏اند، (۶) صفت «فرمانروای همه عالم‏» نیز بدان افزوده خواهد گشت . (۷) این عنوان در دوران اشغال رومی اهمیت محوری یافت و مدعیان متعددی برای احرازش ظهور کردند . عیسی علیه السلام، به زعم یهود، یکی از این مدعیان محسوب می‏شود . درقرن اول پیش از ولادت عیسی علیه السلام نیز، بنا بر گزارش یوسیفوس مورخ، یهودای جلیلی ( the Judas Galilean) ، و در پی او تئوداس، (Theudas) رهبری قیام علیه رومیان را به دست گرفته بودند . پس از عیسی نیز این روند تداوم یافت . نمونه دیگرش شمعون بن کوخبا (Simeon Bar Kokhba) بود که عنوان «پسر خورشید» را از عقیوا، (Akiva) ، مهم‏ترین مرجع دینی زمان خود، گرفت و در سال ۱۳۲م . با حمایت وی اورشلیم را تسخیر کرد، ولی سرانجام به دست رومیان به قتل رسید . و نیز، در قرن ۱۲م . در اروپای مسیحی، کوهن سولومون قرائیمی (منسوب به قرائت‏کنندگان کتب عهد عتیق) ظهور کرد . در جهان اسلام نیز شخصی به نام شابتای زوی، Shabbetai Zvi) ، ۷۶- ۱۶۲۶) را گزارش می‏کنند، که در پی ملاقات با قدیس ناتان، مدعی این عنوان شد، ولی پس از دستگیری در ترکیه امروزی به اسلام گردن نهاد تا کشته نشود، و سرانجام در آن‏جا مرد . اما پیروان وی بر این عقیده ماندند و جریان‏هایی را پدید آوردند .

بنابر باور یهود، آن‏گاه که مسیح بیاید، «پادشاهی خدا» بر زمین مستقر می‏شود و همه ملت‏ها به اورشلیم باز خواهند گشت . بدین‏سان یهودیت انتظاری قدیمی و تاثیرگذار را تجربه می‏کند . تاثیر این انتظار، هم در دین‏ورزی فردی، و هم در بعد اجتماعی آشکار است .

در این اواخر، جریانات پیشرو یهودی کمتر بر اندیشه مسیح شخصی گردن می‏نهند، و بیشتر بر آرمان ظهور عصر طلایی در آینده تاکید می‏ورزند . برخی محافل یهودی برپایی حکومت اسرائیل را به مثابه آغاز رهانندگی (به معنای فک رهن و بازخرید دین) از سوی مسیح می‏دانند . از طرف دیگر، بسیاری از اسرائیلی‏های سکولار اصولا هر شکل از امید به مسیح آینده را رد می‏کنند . (۸)

در رده‏بندی موعودباوری یهود، شاید بایسته این باشد که آن را از گونه اندیشه موعود نجاتبخش جمعی قوم‏مدار و رو به آینده‏ای بینگاریم که بیشتر دغدغه بازگردانی سروری و رونق دنیای مردمانش را دارد و کم‏تر به نجات و رستگاری معنوی، به ویژه از سنخ عرفانیش می‏اندیشد .

▪مسیحیت

اندیشه موعود در مسیحیت‏به سه‏گونه نمودار گشته است: در یک پرده، همان اندیشه موعود یهودی است که در آن عیسای ناصری نقش مسیح نجاتبخش را ایفا می‏کند که انتظار دیرپای یهود را به سر می‏آورد . و در پرده دیگر، با نوید رجعت عیسی به مثابه «داور جهان‏» در آخرالزمان، نمایشگر سنخ دیگری از اندیشه موعود است . و در پرده، یا بهتر بگوییم، چهره سوم، سخن از شخص دیگری است که خود عیسی مسیح وعده آمدنش را می‏دهد، کسی که چونان «تسلی‏دهنده‏» و «روح راستی‏» می‏آید و عیسی مسیح را جلالت می‏بخشد و بر او شهادت می‏دهد . مسیحیان این را همان روح‏القدس می‏دانند، و معتقدند که اندک زمانی پس از مسیح ظهور کرد و همو هماره بر کلیسا حکم رانده است . بر این پایه، مسیحیت دربردارنده سه سنخ اندیشه موعود و سه‏گونه منجی‏باوری است . درباب هر کدام از این صور منجی‏باوری مسیحی سخن‏هایی برای گفتن هست:

درباره گونه اول از اندیشه منجی موعود در مسیحیت، که با معرفی عیسی به عنوان مسیح موعود یهود رخ نمود، چند نکته بایسته تامل است: نخست این‏که، یهودیان که خود صاحب اصلی این وعده بودند، هرگز به آسانی به پذیرش این ادعا تن ندادند . ایشان با مطرح ساختن این‏که «مسیح موعود» باید از نسل داوود باشد، و با استناد به سرودها، (Psalms) که امکان مسیح بودن مثل عیسی را نفی کرده است (۹) و با تاکید بر لزوم پادشاه بودن مسیح، که عیسی آشکارا فاقد این شرط بود، تحقق این وعده را در عیسی نپذیرفتند . دوم این‏که، مسیح یهود «پسر خدا» نبود، ولی عیسای ناصری را مسیحیت‏به مثابه پسر خدا و پروردگاری مجلل و داوری شاهانه معرفی می‏کرد (انجیل یوحنا، ۲۸: ۸، ۱۳: ۳، ۵۱: ۱)، هرچند از خود وی درباره خویشتن جز دعوی «پسر انسان‏» بودن نرسیده است، که آن را نیز در برخی تفاسیر به معنای «آدمی زاد» فهم کرده‏اند (رساله به عبرانیان، ۸- ۶: ۲ .) نکته سوم این‏که، اسلام در مقام دینی ابراهیمی که قریب به شش قرن پس از مسیحیت آمد تا به طور گسترده‏ای مطرح گردد، با تایید مسیح بودن عیسی (نساء، ۱۷۱ و آل‏عمران، ۴۵) و وعده رجعت او در آخرالزمان، مفهوم موعود مسیحی را با قدری اصلاح پذیرفت . این نکته از آن جهت اهمیت دارد که به این ترتیب اندیشه موعود مسیحی در بخش وسیع‏تری از جهان بسط یافت، هرچند اسلام موعود متفاوت و برجسته دیگری را نیز برای خود برشناخت . نکته آخر این‏که، نجاتبخشی عیسی در عهد جدید نه با قیام اجتماعی و نه با برپایی حکومت، و نه حتی با تربیت معنوی مردمان تامین گردید، بلکه با رنجی که در مقام «بنده رنجکش‏» (۱۰) به جان خرید، پشت مؤمنان به خویش را از بار گناه نخستین آسوده ساخت (اعمال رسولان، ۳۲: ۸ .) این تلقی مسیحیان از منجی، مایه تمایز اندیشه موعود مسیحی از دیگر جریان‏های منجی‏باور تواند بود .

اما در باب پرده دوم و گونه دیگر اندیشه موعود در مسیحیت، که «رجعت‏» عیسی مسیح به عنوان «داور جهان‏» در آخرالزمان را وعده می‏دهد، نیز چند نکته گفتنی است: نخست آن‏که، در عهد جدید هرچند عیسی با رنجی که به جای بنی‏آدم برد و با مرگ محنت‏بار خویش به انتظار موعود نجاتبخش پایان داد، اما این را نیز یادآور شده‏اند که او دوباره برمی‏گردد تا مردم را به کمال خود برساند . آمدن «پسر خدا» در آخرالزمان را برخی فرازهای عهد جدید تاکید کرده‏اند (انجیل متی، ۳۷: ۲۴، ۲۷: ۲۴ و انجیل لوقا، ۱۸: ۱۸، ۶۹: ۱۸، ۲۲: ۱۸ و) . . . ، و در بعضی تفاسیر به صراحت می‏گویند که همان عیسی است که دوباره بازمی‏گردد تا «داور جهان‏» باشد . در برخی، گرچه بر رنج‏بردن و مرگ عیسی تاکید می‏کنند، اما گاه رستاخیز او را نیز وعده می‏دهند (انجیل مرقس، ۳۱: ۸، ۹: ۹، ۳۱: ۹، ۳۳: ۱۰، ۲۱: ۱۴ و .) . . . نکته دوم این‏که، چنان که یاد شد، موعود مسیحی در چهره «داور جهانی‏» رجعت می‏کند، و این شاید نجاتبخشی وی در آخرالزمان را به گونه‏ای متفاوت از دیگر دین‏ها و فرهنگ‏های منجی‏باور ترسیم کند، هرچند رهانندگی معنوی مسیح عهد جدید در طی دوران و در ساز و کار ایمان به او تحققی مدام دارد . و اما نکته سوم آن‏که، عهد جدید از سیاسی شمردن مسیح موعود برحذر است و توصیف سرودهای شمعون را درباره او نمی‏پذیرد .

چهره سوم موعود مسیحی چهره‏ای به کلی دیگر است . او آن مسیحی نیست که امت موسی انتظارش را می‏کشیدند و به باور امت عیسی همو بود که آمد و هموست که باز خواهد آمد، این فرد دیگری است که عیسی مسیح وعده آمدنش را می‏دهد، «تسلی‏دهنده‏» دیگری است که مسیح از خدا (پدر) برای امتش درخواست می‏کند و خدا او را اعطا می‏کند تا همیشه با ایشان باشد . او هدایتگر به همه راستی‏هاست (گویی با او فقدان مسیح جبران می‏شود)، از خود چیزی نمی‏گوید، بلکه از مسیح خبر می‏دهد و او از خدا (پدر .) جهان او را نمی‏بیند و نمی‏شناسد ولی مؤمنان به مسیح می‏شناسندش .

 

                               

                               

 

               

 

 

 

                                                نویسنده:علی موحدیان عطار

پی‏نوشت‏ها:

۱) این مفهوم را باید با مفاهیمی چون رستگاری، ,(Salvation) نجات، ,Save) و ... مقایسه کرد .

۲) اصطلاح امر غیر شخصی، (impersonal) را در مطالعات فلسفی و دین‏پژوهانه، فراوان به کار می‏برند . این مفهوم اشاره به ماهیتی همچون قانون، قاعده، نفس هستی (در مقام اطلاقش) و مانند اینها دارد . خصیصه این امور آن است که ارتباط انسان با آنها به نحو تخاطب و رابطه فرد با فرد نیست، بلکه اموری عامند که باید آنها را شناخت و با آنها هماهنگ شد . برهمن هندوان، بودای مطلق آیین بودایی مهایانه، دائو در آیین دائو، و خدا در مقام ذاتش، در ادیان ابراهیمی، چنین امری است . در برابر این، وجود شخصی، . (personal) قرار دارد که همچون فردی با صفات مشخص طرف مخاطبه و رابطه ما می‏گردد، یعنی می‏توان با او مناجات کرد، بدو عشق ورزید، از جلال و جبروتش هراسید، یا به لطف و عنایتش امید بست .

۳) مراد از بهشت در این‏جا، اوضاع اساطیری ایده‏آلی است که در برخی ادیان تصویر می‏شود;اوضاعی که درآن، حقیقت‏به عیان در اختیار بشر است، هماهنگی انسان و طبیعت کامل است، غفلت از حقیقت رخ ننموده و . . .

۴) المسیح در: الاب جان کوربون، معجم الایمان المسیحی .

۵) کتاب مقدس، ترجمه انجمن کتاب مقدس

۶) شیلو در: مسترهاوکس، قاموس کتاب مقدس .

۷) البته تفسیرهای دیگری نیز از این شیلو یا شیلون کرده‏اند . همان

۸. Messiah in: Lavinia and Dan Cohn - Sherbok: A Popular Dictionary of Judaism: Curzon: ۱۹۹۷ (Rivised Edition).

۹. Messianism in: Mircea Eliade The Encyclopedia of Religion.

۱۰. Suffering Servant

۱۱) کتاب مقدس، ترجمه انجمن کتاب مقدس

۱۲) اشاره‏ام به مبحث «پریکلیتوس‏» ، یا «پارکلیتوس‏» و «فارقلیط‏» است . ر . ک . به: محمدصادق فخرالاسلام، انیس الاعلام، جلد۵ .

۱۳) ر . ک . به: جعفر سبحانی، احمد; موعود انجیل .

۱۴) برای نمونه بنگرید به: مقاله مسیحیت در انتظار منجی بشریت، از علی امیری، از مجموعه مقالات دومین اجلاس دوسالانه بررسی ابعاد وجودی حضرت مهدی (عج)، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹ .

۱۵) بنگرید به: ورنیکا ایونس، باجلان فرخی، اساطیر هند، صص . ۲- ۴۱ و ۲۶- ۱۲۵ .

۱۶. Kalki in: The Rider Encyclopedia of Eastern Pilosophy and Religion, Rider Books, also poblished by Shambhala.

۱۷) نک . به: Merriam - Websters Encyclopedia of World Religions,p. ۶۲۹

۱۸) در الهیات بودایی مهایانه‏ای چهار لایه الوهی قابل شناسایی است . در بالا، «بودای مطلق‏» با دو جنبه شخصی و غیرشخصی قرار دارد، که از آن با عنوان درمه‏کایه، (Darmak!ya) یاد می‏کنند . در لایه پایین‏تر، پنج‏بودای برتر جای دارند، که به منزله تجلیات صفات بودای مطلقند . مفهوم سم‏بگه کایه، (Sambhogak!ya) در الهیات مهایانه‏ای اشاره به این وجودات ماورایی است . در مرتبه بعد، بودایان خاکی یا نرمانه‏کایه، (Narm!nak!ya) جای دارند که هرکدام به نوعی وابسته به یکی از بودایان برتر است . اینان به نوبت در زمین تجلی کرده‏اند یا خواهند کرد . شاکیه مونی، (Sh!kyamuni) ، که همان گتمه بودای مشهور است، چهارمین از اینهاست، و میتریه پس از او خواهد آمد . در پایین این سلسله بدی ستوه، (Bodhisattava) های برترند که آخرین مرحله نیروانه‏شان را به تاخیر انداخته‏اند تا همه موجودات نجات یابند .(نک به: هانس ولفگانگ شومان، آیین بودا، ترجمه ع پاشایی، ص‏۱۲۱)

۱۹. Maitreya in: The Rider Encyclopedia Eastern Pilosophy and Religion.

۲۰. Maitreya in: Micea Eliade, The Encyclopediaof Religioned.

۲۱) غیرمقدس یا غیررسمی

۲۲) آموزه «رجعت‏» در ادانی مثل مسیحیت، اسلام، زرتشتی‏گری و آیین بودا، هرکدام به نوعی مطرح است، که خود می‏تواند موضوع تحقیق مستقلی باشد .

۲۳. The Encyclopedia of Religion,v. ۹, P. ۱۳۶-۸.

۲۴) همان

۲۵) آوردن عنوان «زرتشتی‏گری‏» در کنار «آیین زرتشت‏» به این سبب بوده است که، در مطالعات جدید درباره دین زرتشتی، به درستی بر ایننظریه تاکید دارند که باید میان آنچه منسوب به شخص اشوزرتشت است‏با آنچه در تطورات و تحولات بعدی آیین شکل گرفته تمایز نهاد .

۲۶) در فرهنگ زرتشتی و دیگر منابع تلفظها و فارسی‏نوشت‏های گوناگونی برای این واژه وجود دارد .

۲۷) گات‏ها، سروده‏های زرتشت: ترجمه موبد فیروز آذر گشسب، انتشارات فروهر .

۲۸) فروردین یشت، فقره ۱۱۰ و ۱۱۷ و ۱۲۸ و ۱۲۹

۲۹) فروردین یشت، فقره ۱۲۹

۳۰) فروردین یشت، فقره ۱۴۲ و ۱۴۳

۳۱) این آموزه را می‏توان به عنوان شاهدی بر مفهوم «رجعت‏» در آیین زرتشت مطالعه کرد .

۳۲) در این باره بنگرید به دینکرد و همچنین به بندهش (از متون زرتشتی قرن سوم هجری .)

۳۳) این فراز به دلالت کتاب سوشیانت‏یا سیر اندیشه ایرانیان درباره موعود آخرالزمان، ص‏۱۰۹ یافت‏شد . آقای علی‏اصغر مصطفوی دراین اثر سیر مطالب مربوط به منجی موعود در دین زرتشتی را در کتاب‏های مقدس و دینی زرتشتیان پی گرفته است .

۳۴) از جاماسب‏نامه، از متون دینی زرتشتی‏گری; به نقل از کتاب سوشینت‏یا سیر اندیشه ایرانیان درباره موعود آخرالزمان، ص‏۱۷۰

۳۵) بنگرید به: دوشن گیمن، دین ایران باستان، ترجمه رویا منجم، ص‏۳۸۲ .

۳۶) شنگ وانگ، یا فرزانه شاهان، بنابر سنت چینی، پنج تن بودند که در عصر باستان بر چین حکومت داشتند . بنا بر این باور ایشان فرزانگی درون و شهریاری برون را با هم گرد آورده بودند .(جوجای و وینبرگ جای، تاریخ فلسفه چین، ترجمه ع پاشایی، ص‏۹)

۳۷. Da Dong

۳۸) لی جی، کتاب چهارم، فصل ۹ (به نقل از تاریخ فلسفه چین، ص‏۴۴)

۳۹. A New Handbook of Living Religions; John R. Hinnells; p ۳۷۰.

۴۰) بنگرید به مبحث آیین دائو و آیین بودا در همین نوشتار

۴۱) ,Lao Tzu یا لائوزه ;Lao zi بنگرید به: ع پاشایی، دائو راهی برای تفکر، ص‏۱۳

۴۲. The Transformations of lao Tzu

۴۳. Mircea Eliade, The Encyclopedia of Religion, V. ۱۴, P.۳۱۰-۳۲۰

۴۴. Jen - chen

۴۵. Li HuNG

۴۶. The Encyclopedia of Religion, v.

۴۷. T!ng

۴۸. The Encyclopedia of Religion, v. ۱۴, P.۳۱۰.

۴۹. Lao - Chun gin - sungchieh - ching in: The Encyclopedia of Religion, v.۱۴.

۵۰. Kurozumiko

۵۱. Kawate Bunjiro

۵۲. Tenrikyo

۵۳. Nakayama Miki

۵۴. The Encyclopedia of Religion

۵۵. The Greek Sibylline Oracles

۵۶. Kalkin in: A Dictionary of Hinduism; Margaret and James Stutley.

۵۷. Taqui Oncoy

۵۸. Inca

۸ ۵۹. Huacas

۶۰. Inkarri

۶۱. The Encyclopedia of Religion, v. ۱۳; p. ۴۷۱

این آموزه به عنوان مصداقی از اندیشه «رجعت‏» درادیان و فرهنگ‏ها قابل مطالعه است .

۶۲. Messianism

۶۳. Mai Chaza

۶۴. Johan Masowe

۶۵. The Encyclopedia of Religion; v. ۱;p.

.منبع:فصلنامه هفت آسمان ، شماره ۱۲ و ۱۳      

 

 

                                                خبرگزاری فارس    

ادامه دارد